حرکت در سایه : نقش مخاطب شناسی در سطح پیام
شاید بارها برای شما اتفاق افتاده باشد که کسی از آن سوی خط، اطلاعاتی از شما می خواهد ولی شما در بیان آن تردید روا می دارید و حاضر به پاسخ گویی نیستید و با اما و اگرهای چندی، پاسخ های گاه نامناسب می دهید؛ زیرا شخص آن سوی خط را به جا نمی آورید و شخص نیز خودش را معرفی نکرده است ولی به ادامه گفت و گو علاقه مند است و پرسش های متفاوتی را پیاپی مطرح می کند. در این موارد به هر شکلی می خواهید بفهمید که مخاطب شما کیست ؟ می کوشید تا از طریق لهجه و صدا و مانند آن، شخص را به جا آورید، ولی نمی توانید و در نهایت می پرسید: ببخشید! جناب عالی را به جا نمی آورم. می شود خودتان را معرفی کنید.
در ادامه، اگر شخص نیز به همان باقی ماندن در سایه پافشاری کرد و خودش را معرفی نکرد، شما چه واکنشی از خود نشان می دهید؟ آیا واقعا به پرسش هایی که مطرح می کند، پاسخ هایی درست، واقعی ، کامل و از روی صداقت می دهید؟ یا آن که می گوید: ببخشید! شما را به جا نیاوردم ، بنابراین اگر پاسخ مناسبی دریافت نکردید بعدها گلایه مند نشوید، یا آن که شما هم به بازی با شخص ادامه می دهید تا به هر شکلی وی را از سایه بیرون آورید و با فشار به مخیله خویش صدا را با صداهای آشنایی که در خاطر دارید تطبیق کنید و به هر شکلی شده از عرق شرم به جا نیاوردن شخص آن سوی خط بیرون آیید؟
اصولا حرکت در سایه، حکایت از شخصیتی پیچیده دارد و همین پیچیدگی است که شما را با تردید مواجه می کند و گاه حتی تا مرز دروغ شما را با خود می برد؛ زیرا تردید از این که پرسش ها به چه نیتی صورت می گیرد و آن سوی خط به چه نیتی در سایه حرکت می کند، شما را وا می دارد که در پاسخ های خود صداقت نداشته باشید و اگر هم دروغ نگویید دست کم حقیقت یا تمامی آن را بر زبان نمی رانید.
در علوم حدیث شناسی، اموری چون رجال شناسی از موقعیت بسیار مهمی برخوردار می باشد. برخی گمان کرده اند که مراد از رجال شناسی تنها آگاهی از توثیق و وثاقت شخص یا عدم آن است. از این رو گفته اند با توجه به اثبات کسانی که اهل وثاقت بوده اند دیگر نیازی به علم رجال شناسی نیست. در حالی که استادم آیت الله فاضل لنکرانی بسیار بر این نکته تاکید داشتند که ما به جهاتی دیگر به رجال شناسی نیازمند هستیم. اگر بخواهیم محتوای حدیثی را بررسی کنیم و سطح علمی آن را به دست آوریم نیازمندیم تا اشخاصی را بشناسیم که پرسش ها را مطرح و پاسخ ها را دریافت کرده اند. در میان روایان حدیث همه گونه آدم داریم. از بقال و تمار و صراف گرفته تا عارف و فاضل و دانشمندانی که در علوم مختلف دارای نظریه و اختراع و ابتکار بوده اند. برخی چون زراره تنها در فقه متبحر بودند و برخی دیگر چون هشام بن سالم تنها در علم کلام و آن دیگری در علم مجادله و دیگری در مناظره و آن دیگری چون خود امیر الحاج بود در مسایل حج و آن دیگری در امور صرافی و معاملات.
اگر هر چه بیش تر مخاطب پیام ها را بشناسیم بهتر می توانیم تحلیل کنیم، زیرا چنان که سیره و روش عملی پیامبران و امامان (ع) بود، آنان به سطح فکری و ایمانی و امور دیگر، مخاطبان توجه داشته و بر اساس آن پاسخ می دادند و " نحن معاشر الانبیاء نکلم الناس بقدر عقولهم ، یک فرمول کلیدی در پیام بوده است.
براین اساس ، کسی که در سایه قرار دارد و یا می کوشد در سایه حرکت کند، مخاطب خوبی نیست و نمی توان به چنین شخصی اطمینان کرد و همه حقیقت را بر او عرصه کرد، زیرا چه بسا که دشمنی باشد که به قصد تخریب آمده است و یا ناتوانی که کلام بلندی را به فهم ناقص خود، برداشت نادرستی می کند و از دین بیرون می رود. بنابراین، اگر ابوذر آن چه را که سلمان محمدی از پیامبر(ص) و علی (ع) آموخته بود، می دانست، بی گمان کافر می شد و از دین بیرون می رفت، در حالی که ابوذر کسی است که در صداقت و راستگویی اش پیامبری(ص) او را تصدیق می کند و می فرماید: آسمان بر راستگو تر از ابوذر سایه نیافکنده است.
مخاطب دعای معروف وبلند خضر پیامبر(ع) که امیرمومنان علی(ع) خود از او آموخت بود، کمیلی عارف است نه مالک اشتری فرمانده رزمی. با این همه امیرمومنان(ع) حتی امارت شهری خرد و کوچک را به کمیل نمی سپارد، زیرا عرصه عرفان و مدیریت را دو مقوله جدا می داند و این بدان معنا نیست که قدر کمیل را کم داشته باشد، بلکه به قدر او قدرش داشته است.
کم هستند کسانی که در همه عرصه ها، کامل باشند و به حکم الهی " اسوه کامله " قرار گیرند؛ زیرا هر پیامبری حتی پیامبر اولوالعزمی چون حضرت ابراهیم(ع) نتوانسته است تا به کمال مطلقی دست یابد که اسوه کامل قرار گیرد و خداوند الگوبرداری از وی را محدود به اموری کرده است. بنابراین ، از هر کسی می بایست به مقدار منزلت توقع و انتظار داشت و اگر کسی در عرصه ای موفقیت یافت به معنای آن نیست که در همه عرصه ها الگو است و می بایست از وی پیروی کرد.
این بدان معناست که مخاطب شناسی در عرصه پیام بسیار مهم است و کسانی که در سایه قرار می گیرند و یا حرکت می کنند و از آفتاب می هراسند ، می بایست از ایشان برحذر بود و در همان سطح بسیار نازل به ایشان پاسخ داد و تنها از دروغ پرهیز نمود و حقیقتی را در کف دستشان نگذاشت، زیرا کسی که در سایه حرکت می کند یا با حقیقت بیگانه است و یا از حقیقت می گریزد و یا با دروغ هم پیمان است و دست کم صداقت ندارد.