استبداد اجتماعی و سیاسی ریشه در خودرایی و اعجاب نفس دارد. کسانی که به بیماری خودپرستی دچار هستند و به این باور ابلیسی و شیطانی رسیده اند که " انا خیر منه؛ من از او بهترم" در مسیری گام بر می دارند که ظهور و بروز آن در صحنه عمل اجتماعی و سیاسی به خودکامگی و خودرایی و استبداد است.
این در حالی است که اسلام با تاکید بر عزت نفس و کرامت و شرافت آدمی، از وی می خواهد تا دیگران را حقیر و پست نشمارد و برای هر کسی ارزشی مناسب وی قایل شود. بر این اساس است که بهره گیری از عقل و خرد دیگری را عین خردمندی و دین داری دانسته است و کمال عقل و خرد را در خرد جمعی و بهره گیری از خردها و عقول دیگران دانسته است.
چنین نگرشی موجب می شود تا به این باور برسد که همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند. بنابراین برای هر کسی ارزشی و علم و خردی قایل است که می تواند برای وی به عنوان یار یاوری کند. این که امام سجاد(ع) حکم می کند که به بزرگ خویش به سبب این که پیش از تو به خدا ایمان آورده است احترام گذاری و به کوچک تر خود به سبب این که کم تر از تو گناه و خطایی مرتکب شده تکریم کنی ، افزون بر این که جنبه مثبت نگری را تاکید می کند، این باور را در شخص تقویت می نماید که همواره دیگران را بهتر از خود ببینی و خود را در نزد نفس خویش کوچک و خوار شماری.
این نگرش همان گونه که گفته شد به معنای خوار و ذلیل کردن خود در نزد دیگران نیست، زیرا این تحقیر نفس و خوار شمردن آن در نزد خود است که موجبات بزرگی و رشد شخص می شود؛ زیرا هر کسی که خود را کوچک و ناقص شمارد برای رهایی از نقص و خردی خود تلاش می کند و برای کسب کمالات می کوشد. از این روست که آغاز جهل هر کسی را زمانی شمرده اند که به این باور برسد که فارغ التحصیل شده و از نظر علم و دانش به کمال رسیده است؛ زیرا چنین شخصی همانند زمینی بلند است که آبی بر آن مسلط نمی شود و از آن بهره مند نمی گردد. تواضع و فروتنی بیان دیگری از این مطلب است که تقابلی با عزت نفس نیز ندارد.
امیرمومنان علی (ع) می فرماید: من رضی عن نفسه کثر الساخط علیه؛ هر که از خود خشنود و راضی شد ، خشم گیرنده بر او بسیار خواهد بود(غرر الحکم ، ص 659) زیرا رفتاری خودپسندانه در پیش می گیرد که چنین منشی به سبب آن که بازتاب آن تحقیر دیگری است موجب می شود تا دیگران از رفتارش ناراضی و ناخشنود شوند و بر او خشم گیرند.
آن حضرت (ع) هم چنین می فرماید: خودپسندی و اعجاب نفس ، دلیل بر ناتوانی عقل اوست(بحار الانوار ، ج 1 ، ص 161) زیرا اگر انسان عقل و خرد خویش را به درستی به کار اندازد در برابر کمالاتی که در خود می یابد هزاران مرتبه کمالات دیگر در دیگری می یابد که اجازه نمی دهد تا به خود مغرور شود و خود را بهتر از دیگر بداند.
از این روست که آن حضرت بارها و بارها به اشکال مختلف از خودپسندی و عجب پرهیز می دهد و آن را مخالف عقل و خرد بر می شمارد. در جایی دیگر آن حضرت می فرماید: العجب یفسد العقل ، خودپسندی، عقل را به فساد می کشاند(غرر الحکم ، ص 26) زیرا خودپسندی موجب می شود تا شخص عقل و خرد را به کار نگیرد و در تکمیل نواقص خود نکوشد و این گونه است که خرد به سبب عدم بهره گیری از آن به تباهی می کشد.
امام صادق (ع) در تاکید بیانات امیرمومنان علی (ع) می فرماید: هر که خودپسند شد هلاک می شود چنان که خودرایی و مستبد به هلاکت می رسد؛ زیرا هر دو شخص در دامی می افتند که از آن نمی توانند فرار کنند. خودپسند در پی تکمیل نواقص نمی رود و در نقص می ماند و هلاک می شود و با رفتارهای زشت و ناپسند خود مردمان را بر ضد خود بسیج می کند ، چنان که خود رای نیز با اکتفا به خرد و عقل ناقص خود کارهایی را انجام می دهد که موجب هلاکت وی می شود.
هنگامی که خودپسندی و خودرایی در عمل اجتماعی و سیاسی بروز کند موجب می شود تا از بسیاری از همکاری ها و همدلی دیگران باز ماند و در ارتباط گیری شکست خورد. از این روست که حضرت امیرمومنان (ع) می فرماید: من استبد برایه هلک و من شاور الرجال شارکها فی عقولها؛ هر که خود رایی کند هلاک شود و هر که با دیگران مشورت نماید در عقل آنان مشارکت جسته است .(بحار الانوار ، ج 75 ، ص 104) مشارکت در عقل به معنای دست یابی به راه ها و روش هایی است که شاید بیرون از توان خرد وی است. براین اساس است که با مشارکت جویی در عقل دیگران خود را نجات می دهد و راهکارهایی را برای کارهای سخت و مشکل می یابد که بیرون از توان شخصی او بوده است.
از این روست که آن حضرت (ع) به مومنان هشدار می دهد و می فرماید: خود رای مباش که هر که خودرای باشد هلاک می گردد. (غرر الحکم ، ص 811) بنابراین استبداد واقعی در این است که انسان خرد خود را کافی شمارد و از خرد و عقل دیگران سود و بهره نبرد. عدم مشارکت واقعی در عدم همکاری با دیگران در سرمایه های عقلانی است که بازتاب آن در رفتارهای زشت و نادرست و غلط تجلی و ظهور می کند.در نتیجه استبداد و خودرایی است که انسان به هلاکت می افتد و در نزد دیگران خوار و ذلیل می شود.(غرر الحکم ، ص 618)
بنابراین راه رهایی از خودرایی و استبداد آن است که از خودپسندی رهایی یابیم و دیگران را به عنوان خردهای مستقل و دانایان بپذیریم و از خرد و رای ایشان بهره گیریم تا این گونه از هلاکت و ذلت و خواری در دنیا و آخرت نیز رهایی یابیم.