شاید خودتان نیز با نابه هنجاری دغلکاری رو به رو شده باشید. از این که به سادگی فریفته شده و گول ظاهر شخص یا چیزی را خورده اید خود را نکوهش و سرزنش کرده باشید؛ ولی باید گفت پیش از آن که شما زیان کرده و دغلکار سود برده باشد، شما سود برده و دغلکار زیان کرده است ،زیرا اعتبار خود را نزد شما از دست داده است. این در حالی است که اعتبار مهم ترین سرمایه اجتماعی هر کسی است.
همان اندازه که انسان ها به اعتبار به عنوان سرمایه اصلی زندگی وابسته و نیازمند هستند ، جامعه نیز بدان وابسته است. از این روست که در آموزه های اخلاقی با مبانی عقلایی و عقلانی و آموزه های دینی با مبانی وحیانی، نسبت به نا به هنجاری ها و رفتارهایی که تهدید کننده امنیت سرمایه های اجتماعی می باشد به شدت مقابله شده است و هنجارشکنان در این عرصه به اشکال گوناگون مورد نکوهش و توبیخ و سرزنش قرار گرفته و تنبیه شده اند. این گونه است که در آموزه های دینی، تقوای ابتدایی که بستر ساز دین پذیری و ایمان دانسته شده به اموری مربوط و مرتبط شده است که ارتباط تنگاتنگی با عرصه های ارتباط اجتماعی دارد. در آموزه های قرآنی ، راستگویی ، امانتداری، وفاداری ، عمل به قول و پیمان و مانند آن به عنوان مصادیقی از تقوای ابتدایی و اساسی هر فرد و جامعه معرفی شده و کسانی که گرفتار نابه هنجاری دروغ ، دغل، خیانت ، غش و مانند آن هستند به عنوان انسانی های پلشت و پلید شناسایی و معرفی شده اند.
اصولا از نظر قرآن کسانی به خداوند و آخرت ایمان می آورند که زمینه اخلاقی رفتارهای درست و صحیح را داشته باشند و نسبت به قول و عقود و پیمان های خویش وفادار باشند. در کارهای خویش صادق و در رفتار و کردار خود اهل راستی و رستکاری باشند. چنین انسانی های با شخصیتی می توانند بار مسئولیت بزرگ خلافت الهی را که به شکل ایمان تجلی یافته را بر دوش کشند و در مسیر ربوبیت الهی گام بردارند.
در برابر انسان هایی که بی تقوایی را پیشه خویش می سازند و با رفتارها و کردارهای هنجار شکن خویش ، امنیت اخلاقی و روانی جامعه را با خطر مواجه می سازند، نمی توانند در مسیر الهی ایمان گام بردارند و مسیر سازندگی را در پیش گیرند. این گونه است که اهل غش و دغلکاری را نمی توان انسان های باورمندی بر شمرد که در مسیر تعالی گام برمی دارند. این افراد نه تنها به خود و سرمایه های وجودی خویش ضربه می زنند و از سرمایه فرصت و وجود، مایه می گذارند و زیان و ضرر می کنند و متصف به خسران می گردند بلکه موجب می شوند تا جامعه نیز سرمایه های بزرگ اجتماعی خویش را از دست دهد و دچار بحران عدم اعتماد گردد.
بی اعتمادی در هر جامعه ای خطرناک ترین شکل بحران است که آثار آن در جنبه ها و ا بعاد مختلف بروز و ظهور می کند. چنین حالتی ارتباط میان انسان ها را کاهش می دهد و تبادل های اقتصادی سالم و آسان را با مشکل مواجه می سازد. ریشه این بی اعتمادی را می بایست در همان رفتارهای نا به هنجاری چون دروغگوییی، بی وفایی ، خیانت ، غش و دغلکاری جست. از این روست که اسلام و قرآن به مبارزه شدید با این رفتار ضد هنجاری برخاسته است و اشکال گوناگون دغلکاری را محکوم و مردود دانسته است.
از امام رضا(ع) روایت است که وی از امیرمومنان علی (ع) روایت نموده است: من غش المسلمین فی مشوره فقد برئت منه ، من از هر کسی که در مشورت با مسلمانان دغلکاری کند، بیزارم.(بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 75، ص 99)
امیرمومنان علی (ع) با اعلام برائت نسبت به دغلکار این معنا را گوشزد می کند که چنین رفتاری شایسته هیچ انسانی چه رسد مسلمانی نیست. وی هم چنان که از شرک و مشرک اعلان برائت می جوید و مرزهای اعتقادی خویش را دیگران را این گونه ترسیم و مشخص می سازد، نسبت به دغلکاران نیز این گونه اعلان برائت و بیزاری می جوید و نشان می دهد که تفاوتی میان این دو دسته از انسان ها نیست هر چند که یکی در اعتقاد به گمراهی رفته و آن دیگری در رفتار و کردار خویش مسیر سقوط و هبوط را می پیماید.
آن حضرت(ع) در تعبیری دیگر دغلکاری را از اخلاق فرومایگان بر می شمارد.(غرر الحکم ،آمدی ، ص 46) تا این گونه نشان دهد که دغلکار اصولا انسان شریف و کریمی نیست که قابل توجه و اهتمام باشد. به نظر آن حضرت (ع) شرافت و کرامت هر انسانی به رفتار و اعتقادات او وابسته است و انسانی که دغلکار می باشد همانند انسانی که ایمان به خداوند ندارد از شرافت و کرامت انسانی بهره ای نبرده است. بنابراین نمی توان وی را انسانی مسلمان نیز بر شمرد. به یک معنا دغلکار اصولا از حوزه انسانیت بهره ای نبرده است چه رسد که از اسلام بهره ای برده باشد.
از این روست که حضرت رضا (ع) از پیامبر(ص) روایت می کند که از ما نیست کسی که با مسلمانی دغلکاری کند و از ما نیست کسی که با مسلمانی خیانت نماید.( بحار الانوار ، ج 75 ، ص 284)
بنابراین تفاوتی میان خیانت کار و دغلکار نیست ، چنان که تفاوتی میان مشرک و دغلکار نمی باشد، زیرا کسی که از امت پیامبر(ص) نباشد در حقیقت نمی تواند مسلمان باشد و اسلام و مسلمانی او تنها لقلقه زبان است که وی را از مجازات و مشکلات دنیوی در جامعه اسلامی حفظ می کند ولی هرگز راه را به سوی بهشت برای او هموار نمی سازد و جایگاه او جز دوزخ و آتش جاویدان آن نیست.
بر این پایه و اساس است که آن حضرت(ص) می فرماید: هر کسی در داد و ستدی با مسلمانی دغلکاری و غش کند از ما نیست و روز قیامت با یهود محشور می شود، زیرا یهود دغلکارترین مردم با مسلمان هستند.(همان )
کسی که دغلکاری می کند، روشی را در پیش گرفته است که بیانگر دنیا دوستی ایشان است و باور درستی به آخرت و معاد ندارد، چنین اخلاقی همان اخلاق دنیاطلبانه یهودیانی است که به ظاهر سخن از آخرت دارند ولی چنان به دنیا دلبسته هستند که حاضرند هزاران سال عمر داشته باشند تا از دنیا بهره برند. بنابراین میان دغلکاران و یهودیان می توان این وجه شباهت و همانندی را یافت که دین و آخرت تنها بر زبان آنان جاری است و هیچ ایمانی به آخرت و معاد و حساب آن ندارند، وگرنه حاضر نمی شدند تا برای به دست آوردن مالی اندک ، مردم را فریب دهند و نیرنگ به کار برند و این گونه اعتماد عمومی را سلب و جامعه را با بحران فقدان سرمایه بزرگ اجتماعی به نام امنیت و اعتماد مواجه سازند.
رسول گرامی خداوند می فرماید: هر که با مسلمانی دغلکاری کند یا به او زیان رساند و یا با او نیرنگ نماید از ما نیست.(همان ، ج 77 ، ص 146) بنابراین می بایست برای حفظ اسلام و ایمان خویش دست از غش و دغلکاری برداشت و امنیت ایمانی خویش را همانند امنیت ا جتماعی حفظ کنیم و اجازه ندهیم که به بهایی اندک سرمایه های بزرگ اجتماعی چون اعتماد متقابل از میان برود.