در نظام الهی اسلام، نقش ویژه ای برای رهبری تعیین شده است. رهبر نه تنها نقش مدیریتی جامعه را به عهده دارد بلکه نقش هایی دیگری نیز با توجه به موقعیت ممتاز خویش به عهده دارد که از جمله اسوه و الگوبودن است.
همین اسوه و الگوبرداری مردم از رهبری است که زمینه اعتماد به نفس و سکون و آرامش اجتماعی را فراهم می آورد؛ زیرا مردم هر گاه دیگری مهم خویش یعنی رهبر را در چنان سکون و آرامشی الهی بیابند ، به طور طبیعی آرام می شوند و تشویش ها و اضطراب ها از میان می رود.
خداوند به صراحت درباره این نقش رهبری در جامعه انسانی می فرماید: ان صلاتک سکن لهم، نماز و نیایش تو برای مردمان مایه آرامش است.
از آن جایی که جامعه هماره به علل درونی و عوامل بیرونی گرفتار آزمون ها و فتنه های الهی است تا هر کسی ذات و سرشت خویش نشان دهد، نیازمند معیار حقی است که مردم بر پایه و اساس آن حق را بشناسند و در کوران فتنه ها و آشوب ها راه درست خویش را بیابند. این جاست که در نظام الهی نه تنها مفاهیمی به شکل کلی بیان می شود تا به عنوان معیار و میزان سنجش قرار گیرند بلکه در هر دوره ای و عصری انسان هایی کامل به عنوان معیار و میزان سنجش حق از باطل و راه از چاه معرفی می شود. این جاست که در روایات معتبر از لزوم معرفت و شناخت امام به عینه سخن به میان آمده است تا مردمان با شناخت امام زمان خویش از گمراهی راه و از باطل دور شوند.
ولایت فقیه در جامعه امروز همان معیار واقعی وانسان کاملی است که می تواند به عنوان معیار سنجش قرار گیرد، زیرا به سبب این که دارای شرایط رهبری چون مخالفت با هوای نفس و اطاعت از مولا و مقتدای بشر صاحب زمان (عج) و حافظ دین و ملت اسلام است، بهترین شخص برای مدیریت و الگوبرداری انسان می باشد.
در کوران فتنه ها و آشوب هاست که هر کسی در پی معیاری است که بتواند بر پایه آن حق را از باطل بازشناسد. در این جاست که گاه دیگر ملاک و معیارهای مفهوم و کلی فایده ندارد بلکه کور سویی در تاریکی فتنه هاست که می تواند آدمی را به سمت وسوی حقیقت سوق دهد. در این جاست که نقش مهم و کلیدی رهبری خود را نشان می دهد.
بسیاری از کسانی که تا دیروز به عنوان پیشگامان حق و حقیقت بوده اند شاید در این کوران فتنه ها و آشوب ها خود را ببازند و به سخنی دیگر، مشرب و مسلک واقعی خویش را آشکار کنند و حتی نشان دهند که آیا به حق معتقد هستند و یا آن که کافرانی بیش نبودند که کفر خویش را چون ابلیسی سالیانی دراز مخفی و نهان می داشت و حتی فرشتگان مقرب را می فریفت؟
خداوند در مقام آزمون ها و فتنه هاست که بر دیگران آشکار می سازد که چه کسی دارای چه مشرب و مسلکی است که تاکنون آشکار نساخته بود.
این گونه است که با هر آزمون و فتنه و آشوبی گروهی پرده از رخسار کنار می زنند و چهره واقعی خویش را می نمایانند : قد علم کل اناس مشربهم.
رهبری با سخنان و رفتار خویش سکونت و آرامش الهی خویش را که برگرفته از مقام عبودیت ربوبی است به مردمان و جامعه منتقل می کند و آشوب ها و اضطراب ها و تلاطم های سهمگین را می خواباند.
رهبری هم چنین با پاسخ گویی به همه شبهات و توطئه های کنونی به شکل " اذا قیل لهم " و به مسایل آینده به شکل " سیقولون " پاسخ می دهد تا جامعه در یک آرامشی پس از توفان های سهمگین و یا توطئه های آینده قرار گیرد و راه خویش را از راه دشمنان بازشناسد و جدا سازد.
به درستی که سیره رهبری بر پایه اسلام استوار است . از این روست که سخنان استوار شده بر پایه حق و واقعیت به موقع و در جا و لحظه خودش بیان شد و آبی بر آتش فتنه و شورش و توطئه ها ریخت؛ زیرا این سخنان بر پایه " جئناک بالحق " و" لسان صدق "بیان شده بود.
انتخاب آیات و وقایع تاریخی که در خطبه نخست رهبری ایراد شده به خوبی نشان داد که معیار سنجش و ملاک گفتار چیست؟ ایشان تا چه اندازه مسایل را واکاوی می کندو تا چه اندازه حقیقت را لخت و عور در برابر دیدگان امت قرار می دهد؟ بی گمان هم آن چه ایشان نهان داشته و بر زبان نیاورده بسیار است و هم دشمنان و آشوب سازان آن چه نهان داشته اند بیش از این است که از کینه و حقد نسبت به امت بروز و نشان دادند.
حرکت تهاجمی ایشان برخاسته از روش قرآنی است که گاه لازم است همانند " سنسمه علی الخرطوم " و " سیهزم الجمع" عمل کند و گاه دیگر " اذن خیر لکم " برای امت باشد و از در تسامح و تساهل وارد شود.
البته برخی از افراد و گروه ها ، پیام ها و اهداف این آزمون ها و سخنان الهی رهبری را نمی فهمند و یا خودشان را به نفهمی می زنند و در مسیر اصلاح گام بر نمی دارند؛ زیرا در مسیر فرعونی و دیکتاتوری بر امت حرکت می کنند که در این صورت می بایست : و اخذناه بسنین ، آنان را به سختی گرفت و در سختی قرار داد تا قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید؛ اما مومنان از از این آزمون ها و فتنه ها سر بلند بیرون می آیند و یزداد ایمانا علی ایمانهم می شود؛ زیرا در این شرایط است که قدر امامت و رهبری را می شناسند و در می یابند که چرا خداوند برای هر قومی رهبری قرار داده است: "و جعلناهم ائمه لما صبروا " و " قال انی جاعلک للناس اماما".
در کلمات رهبری اموری بسیاری است که می بایست به شکل کتابی عظیم بر پایه روش شناسی و تبارشناسی قرآنی تجزیه و تحلیل شود و حق مطلب چنان که باید و شاید ادا گردد ولی این مجال بیش از این را نمی طلبد.