در بیمارستان مردی را بیهوش کرده و با چاقوی جراحی شکمش را شکافته و بخشی از امحاء و احشاءی درونش را بیرون کشیده و برخی را بریده دورانداخته اند. با این همه مرد، هیچ احساس درد و رنجی نمی کند. تنها پس از پایان عمل جراحی است که آهسته آهسته چشم باز می کند و اندک اندک درد را در درون خویش می یابد تا جایی که اگر داروهای بی حسی نباشد به گریه و فغان می افتد.
ما در زندگی این گونه هستیم. هر دم خود را زیر تیغ جراحی اعمال خویش می بریم. بخشی را می بریم و بخشی را اضافه می کنیم. از آن جایی که تنها بخش مادی و زمینی آن را می بینیم ، دردی اگر داشته باشیم محدود به غم و غصه و یا شادی و سرور است. اما چون چشم برزخی و ملکوتی ما به ده ها حجاب و پرده طبیعت و اعمال زشت بسته است ، آثار جراحی ها را در جان و روحمان احساس نمی کنیم. زمانی که از این دنیا رخت بستیم، در آن زمان است که به حکم" لترون " دوزخ اعمال و آتش درون را می بینم که در جانم فرزوان است. این تفسیر اعمال و کارهای ماست که قرآن آن را در آیات بسیاری ترسیم کرده و به تصویر کشیده است.
این تصویر قرآن از کارهایمان، بدان معناست که ما هر کاری می کنیم، در همین زمان انجام دادن، آثار آن را در جان و وجود خویش داریم ، ولی آن را احساس و ادراک نمی کنیم. بنابراین تاخیر زمانی وجود ندارد بلکه تاخیر در شهود و ادراک ماست که وجود دارد و نمی گذارد تا آن چه شده ایم را ببنیم. هر گامی که برمی داریم برزخ و قیامت خویش را آباد و یا نابود می کنیم.
مشکل ما انسان ها آن است که مانند مردی که برای جراحی بیهوش شده است آثار کارها و شکافته شدن ها را احساس و ادراک نمی کنیم نه آن که پس از مرگ آن ها به وجود می آیند و تاخیر زمانی دارند. هنگامه مرگ و قیامت هنگامه هوش آمدن ماست. پس چه بهتر که اکنون هوشیار و بیدار باشیم و خود را به حجاب و پرده های گناه و طبیعت هوی و هوس ها بیهوش نکنیم تا بدانیم چه می کنیم و چه آثاری بر کارهای ما بار می شود. اگر گناهی کرده ایم بتوانیم آتشی که در حال حاضر درون جان و روح ما را می سوزاند ببینم و به استغفار و توبه آن را خاموش سازیم؛ چه هنگام هوش آمدن در پس مرگ و قیامت بسیار دیر است و هر آن چه با جراحی اعمال خویش بر سر خود آورده ایم همان را خواهیم دید و ندای " ارجعونی لعلی اعمل عملا صالحا ؛ بازم گردانید تا شاید کارهای نیک انجام دهم ، به " کلا ؛ هرگز" ، پاسخ نشویم.