خداوند در حدیث قدسی فرموده است: عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی انا حی لا اموت اجعلک حیا لاتموت و انا اقول للاشیاء کن فیکون و انت تقول للاشیاء کن فیکون ؛ ای بنده من ؛ مرا فرمان بر تا تو را همانند خود سازم. من حی نامیرایی هستم و تو را نیز زنده نامیرا می سازم. من به هر چیزی فرمان دهم خواهد شد، تو رانیز چنان می کنم که به هر چه فرمان دهی انجام پذیرد.
برای دست یابی به این مقام راه اطاعت راهی است که در حدیث قدسی دیگر به نام قرب النوافل آمده است. خداوند در آن جا می فرماید: ان العبد یتقرب الی بالنوافل حتی کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و یده الذی یبطش به ؛ بنده با انجام نوافل به من نزدیک می شود تامن گوش او می شوم که با آن می شنود و دیده اش می شوم که با آن می بیند و دستش می شوم که با آن عمل می کند.
این همان وحدتی است که میان بنده و خدا پدید می آید و تفاوت ها جز در عبودیت و ربوبیت ذاتی ( نه طولی) از میان می رود. این گونه است که هر آن چه از بنده صادر می شود از خدا و به اراده اوست و شخص ذات و وجودش را به خداوند تفویض می کند و عمل او عمل خدا و خدا از راه او در کائنات تصرف می کند.
این همان مقام وحدتی است که خداوند در آیه 17 سوره انفال برای خود و پیامبر(ص) اثبات می کند و می فرماید: و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی ؛ ای پیامبر تو تیر نیانداختی زمانی که تیر انداختی ولی خداوند است که تیر انداخت. در این زمان همه آن چه در فلسفه به نام امکان شناخته می شود از بنده سلب و زایل می شود و بنده به صفات وجوبی متصف می شود.
امام صادق(ع) این ترقی ذاتی از امکان به وجوب را این گونه تعبیر می کند که بنده متصف به صفات ربوبی می شود: العبودیه جوهره کنهها الربوبیه ؛ ما فقد فی العبودیه وجد فی الربوبیه ؛ عبودیت و بندگی حق جوهری است که کنه و حقیقت آن ربوبیت است آن چه انسان در عبودیت از دست می دهد در ربوبیت به دست می آورد.
به سخنی اگر در مقام عبودیت کبر و تکبر را از دست می دهد به تواضع و فروتنی می رود در عمل به بزرگی ربوبیتی دست می یابد. کسی که به فقر ذاتی خویش در مقام عبودیت اقرار می کند به غنای ربوبیت می رسد.( فاطر آیه 15)