این درویش ها غیر از ریخت و پاش های کلانی که داشته اند. یک چیزشان برایم جالب بود. این را می نویسم ببینم شما چه می گوید.
در روزنامه جمهوری اسلامی پس از این واقعه شماری از درویش های گنابادی تهران به اعتراض به حرکت درویش های قمی شریعت نوشته بودند: ما نسبت به این درویش ها اعتراض داریم که چرا وارد حرکت های سیاسی شده اند. ما در همه دوران تاریخ تصوف با دولت ها کنار آمده ایم. برای رضا شاه قالیچه ابریشمی با چنین خصوصیاتی بردیم. با محمد رضا شاه چنین کردیم. چون ما همه حکومت ها را قبول داریم و فرقی بین عادل و ظالمش نمی گذاریم. همه حاکمان حق هستند و ما در همه دوران مطیع دولت ها و حکومت ها هستیم و... ولی شما آمده اید و کار سیاسی می کنید و این یعنی بیرون رفتن از شیوه درویشگری و...
من نمی خواهم بگویم این حرکت درویش های قمی که فعالیت سیاسی را آغاز کرده بودند از همه جهات درست بود ولی به یک جهت کار بسیار درستی بود و باید تقویت می شد و به همه درویش ها و اهالی تصوف سرایت می کرد. ای کاش چنین می شد و این حرکت گسترش می یافت و ما با یک تصوف اجتماعی و سیاسی رو به رو می شدیم.
نگویید که فلانی این چه حرفی است که می زنید؟ همین الان که فعالیت سیاسی نمی کنند این اندازه دردسر می افرینند و نیروها و توان دولت و نظام را از میان می برند و مشکلات و معضلات امنیتی و... ایجاد می کنند ؟ چه برسد که فعالیت های سیاسی و اجتماعی را هم شروع کنند و آن گاه است که باید خر آورد و باقلی بار کرد؟
می گویم: عقلم سر جایش است. اصولا اسلام انسان های گوشه گیر و منزوی و غیر فعال اجتماعی و سیاسی نمی خواهد. پیامبر نیامده است تا از سادگی انسان ها استفاده کنند و از این نمد سادگی برای خودش تاج و تخت و نظام و دولت بسازد. آمده است تا آدم تربیت کند و انسان پرورش دهد و این جز به این نیست که همه در همه حوزه ها به ویژه اجتماعی و سیاسی دخالت داشته و نقش آفرین باشند. بنابراین من از این درویش های قمی کمال تشکر را دارم که یک مقدار از آن بی دینی دست کشیدند و به اسلام واقعی و اجتماعی نزدیک شدند. امام خمینی با تصوف و عرفان زاهدانه و گوشه نشین و خلوت گزین درگیر بود. عرفان علی (ع) عرفان اجتماعی و سیاسی است. البته یک اشکال به این درویش های قمی است که چرا این حرکت اجتماعی و سیاسی را به درگیری تبدیل کردند ولی این یک مساله دیگر است و شاید اگر بخواهیم تحلیل درست تری داشته باشیم باید بگویم شاید خواستند از وظیفه دینی امر به معروف و نهی از منکر استفاده کنند که یک مساله نظارتی در باره نحوه برخورد با حکومت و دولت های اسلامی است که گاه از جاده حق و عدل و انصاف خارج می شوند. شاید آنان به این نتیجه رسیده بودند که باید این وظیفه را در حق حاکمان قمی دست کم انجام دهند. اعتراضشان هم به کل نظام مثلا نبوده است. به هر حال این حرکت درویش قمی را به فال نیک می گیریم که ان شاء الله آنان هم وارد مسایل اجتماعی و سیاسی شوند و دیگر درویش ها را به این عرصه وارد کنند. ما که دانشجو و مردم خدای ناکرده خنگ و نفهم نمی خواهیم. باید همه ملت از درویش و دانشجو سیاسی باشد و در مسایل اجتماعی و سیاسی نظر و حتی دخالت داشته باشند. امام خمینی و نیز رهبر معظم انقلاب بارها خواسته اند که همه اقشار در مسایل سیاسی و اجتماعی نظر دهند. نظر دادند که تنها به تایید نظام و شرکت در انتخابات نیست. یک روش هم اعتراض به نحوه عملکرد است هر چند که گاه حالت عادی خودش را از دست می دهد. ولی اشتباه کاری سیاسی بهتر است از دوری از اجتماع و سیاست. ما ملت حاضر در صحنه را می خواهیم و این خود هزینه های دارد. یکی هم هزینه تحمل انتقاد است که امید است در همه مسئولان باشد.
مرحوم مطهری انتقاد اساسی اش به تصوف این بود که از صحنه اجتماع و سیاست دور می شود. وی می نویسد: مکتب مخصوصی در میان مسلیمن بوجود آمد که اثر مستقمیش محترم نشمردن اصول زندگی و لاقیدی در کارها بود و ثمره اش انحطاط و تاخر کشورهای اسلامی شد. نفوذ این مکتب و این فلسفه تنها در میان طبقاتی که رسما به نام صوفی نامیده شده اند نبود... این طرز تفکر را باید یک نوع بیماری اجتماعی تلقی کرد، یک بیماری خطرناک که موجب فلج روحی اجتماع می گردد و باید با این بیماری مبارزه کرد و این طرز تفکر را از میان برد. متاسفانه مبارزه هایی که به این نام شده و می شود هیچ یک مبارزه با این بیماری یعنی با این طرز تفکر نیست. مبارزه با اسما و الفاظ و افراد و اشخاص است و احیانا مبارزه برای ربودن مناصب دنیوی. و بسا هست که مبارزه کنندگان با تصوف، خودشان به آن بیماری یشتر مبتلا هستند و عامل شیوع آن بیماری می باشند یا آن که به علت جهل و قصور درک مبارزه کندگان یک سلسله افکارهای عالی و لطیف که شاهکار انسانیت است و دست کم تر کسی به آنها می رسد مورد حمله قرار می گیرد.(داستان راستان جلد یک صفحه سی و هفت)
پس آن چه مهم است این که این بیماری گوشه گیری از فعالیت اجتماعی و سیاسی از میان برود و فرقی ندارد این کار را من بکنم یا کسی حتی با نام درویشی کاری که می گویند که آقای شریعت در قم می کرد و روزنامه جمهوری اسلامی بنا به نقل از درویش های تهرانی آن را محکوم کرده است. به قول مرحوم مطهری برخی از کسانی که به مبارزه با درویش پرداخته اند ندانسته اند که مشکل درویشی کجاست. مشکل درویشی در دوری از اجتماع و سیاست است. پس هر کس که این بخش از جامعه را دوباره به سیاست و اجتماع علاقه مند کند باید مورد تشویق قرار گیرد. ما نه دانشجوی گوشه گیر می خواهیم و نه درویش خانه نشین و نه....