روابط دختر و پسر در عصر رسالت برخلاف امروز نه تنها معضل نبوده بلکه حتی مساله ای برای طرح نبوده است تا آموزه های وحیانی بدان بپردازد و فصلی بزرگ و یا کوچکی از آموزه های آن را به خود اختصاص دهد. شاید به نظر می رسد که معضل و یا مشکل و یا حتی مساله روابط دختر و پسر امری زایده خیال و یا توهم و حتی تغییرات بنیادین در بینش و نگرش متشرعان و اهالی اسلام باشد که بیرون از چارچوب های قانونی و هنجاری اسلام و بینش و نگرش آن شکل گرفته و قوام یافته و به عنوان حدود و رسوم و قوانین شفاهی و سپس با کمی اغماض از سوی فقیهان به عنوان مساله و در نهایت به علل مختلف به شکل مشکل و معضل خود نمایی کرده است. این در حالی است که اگر مساله روابط دختر و پسر به عنوان مساله در جامعه عصر رسالت مطرح بوده به شکل قوانین و آداب در آیات و آموزه های قرآنی و یا آموزه های نبوی و داستان هایی از مساله و یا مشکل خودنمایی می کرد؛ مگر آن که بر این باور باشیم که همه مردمان عصر رسالت بر خلاف طبیعت گرایش جنسی به ویژه در میان دختران و پسران ، مردمانی از آن نوع دیگر و از ما بهتران بوده اند و دختران و پسران عصر رسالت همگی بالجمله و بی استثنایی بچه مثبت بوده و هیچ گونه رفتارهای خلاف اخلاق انجام نمی داده اند و یا این که بپذیریم که آن چه امروزه به عنوان خلاف اخلاق و اصول و آداب و رسوم هنجاری مطرح است در حقیقت رفتارهای هنجاری و آدابی سالم و فطری و هنجاری است که به سبب تغییر نگرش و بینش تحمیلی در میان متشرعه خشک و متحجر این گونه تغییر ماهیت داده است.