یکی از وظایف و به مفهومی یکی از اهداف آفرینش و ایجاد بشر ، مسئولیتی است که از سوی خداوند به انسان واگذار شده است. خداوند می فرماید: او کسی است که شما را از زمین و خاک آفرید تا آن را آبادان نماید. بنابراین استعمار زمین و آبادانی آن به عنوان مسئولیتی بشر و هدفی از اهداف متوسط خلقت انسان در زمین مطرح است. همه پیامبران و اولیای الهی با آن که مسئولیت خاص تبلیغ و دعوت مردم به دین و توحید و اجرای قوانین و ایجاد جامعه نمونه و برتر انسانی را به عهده داشته اند، موظف بودند تا به حکم ازلی و اولی خویش نیز عمل کرده و در اصلاح زمین و اعمار و آبادانی آن بکوشند. هر کسی در این راه بر پایه ذوق و سلیقه و توانایی خویش کوشید. یکی به دامداری و آن دیگری به کشاورزی و آن سومی به ساخت ابزار و الات کشاورزی و دست افزارهای دیگر حتی آموزش شیوه نگارش و کتابت برای حفظ و انتقال فرهنگ و دانش و تجربیات در این راه تلاش کرد.
حضرت امیر مومنان (ع) سال ها در حفر و کندن چاه و کشت درختان خرما و ساخت خانه و کاشانه عمر گذارند و دمی از جهاد عمران و آبادانی زمین باز نایستاد. از این عشق کار روی زمین در ایشان چنان بود که زمانی را بی کار نمی گذارند و حتی کار را بزرگ ترین تفریح خویش بر می شمرد.
با آن که دانش آموری و تربیت شاگردان فقیه و مجتهد و عالم و مجاهد وظیفه امامان (ع) بوده است ولی آنان نیز از کشت و کار و کشاورزی و باغداری لذت می بردند و به این کار مشغول می شدند. بارها امام باقر (ع) را دیده بودند که به سختی به کار کشت و زرع مشغول بوده و عرق از سر و روی وی جاری بوده است. برخی آن را دنیا دوستی پنداشته و بر آن حضرت (ع) خرده می گرفتند. اما میان انجام وظیفه ای به نام استعمار زمین و آبادانی آن و دنیا دوستی چگونه می توان پیوند زد که این غافلان و نادانان پیوند زده اند؟!
عشق به زمین و کشت و کار و کشاورزی و دامداری و باغداری در دل هر مومن و شیعی وجود دارد و کار بدنی را همانند کار عقلی بر زمین می پسندد و از آن نمی گریزد. کشت درختی و پرورش و داشت گل و گیاهی و آبادانی خاکی بکر و دست نخورده و تبدیل آن بوستان و گلستان امری پسندیده است که می بایست هر کسی بدان گرایش و میل یابد.
در میان من میان کارهای که در اصطلاح خدماتی می نامند و کارهایی که از آن به کشاورزی و باغداری و یا دمداری یاد می کنند این دومی را بسیار دوست می دارم و از بودن در کنار مردمانی بی ریا و بی تکبر که هر آن را دارند در طبق اخلاص می نهد بسیار خوش می دارم و از این به سخنان آنان گوش دهم بسیار لذت می برم. با آنان در درو و گردآوری محصول همکاری می کنم و با به رمه و گله هایشان به چراگاه می روم و در پی هرس درختی و کاشت و داشتی در جالیز و بوستان و دشت با ایشان همراه می شوم. مردمانی که به حکم عشق با درختان زندگی می کنند و با آن ها سخن می گویند و گاه نیز با تبر و داس تهدید بر تنه آن ها می کوبند که اگر محصول ندهی چنین و چنان کنم .
این چند روز را در شالیزار با یکی از بستگان بودم که پس از برداشت محصول برنج تابستانی تنها با داشتی ساده توانسته بود برنج دوم خویش را نیز درو کند. آن را خودش برنج دوم و یا ورزاکی می نامید که در اصطلاح اهل فن و کشت به راتون معروف است.
برنج اولش را که با سختی و هزار جان کندن می نشاند و مراقبت و وجین و دوباره می کند و به گرانی می سازد و کود می خرد و سم می پاشد و در نهایت دوتنی برنج سفید و پوس کنده (نه شالی) درو می کند، در مرحله دوم تنها با آبیاری به محصول مرغوب تبدیل می کند و یک تن محصول درو می کند. این گونه است که خداوند نعمت خویش را من حیث یحتسب و من حیث لایحتسب به او می بخشد. اگر با زمین باشی و استعمار آن را به خوبی انجام دهی زمین نیز خیر کثیر خویش را به روی تو باز می کند. شگفت این که در منطقه تنها شماری که از انگشتان دست تجاوز نمی کرد به برداشت راتون علاقه نشان می دهند و بقیه زمین رها می شود و صد تن برنج به نابود می شود. پرسش این است که این مهندسان کشاورزی چه می کنند و کجایند ؟ چرا به مردم آموزش نمی دهند که بی هیچ زحمتی نیمی محصول دوباره به دست آورند و کشور را از واردات برنج نجات دهند.
این راتون و ورزاکی و یا برنج دوم چرا در همه جا برداشت نمی شود؟ وابستگی تا به کی ؟