ابلیس در قرآن نماد تکبر و استکبار و عصیان و نیز دشمن آشکار انسان است که می کوشد تا به هر شکل و روشی انسان را به بند کشیده و گمراه و بدبخت سازد. (اسراء آیات 61 و 62 و ص آیه 82) ریشه این دشمنی را قرآن خودبرتربینی بر می شمارد که موجب شد تا اطاعت انسان را به عنوان خلیفه خداوند نپذیرد و با عصیان خویش به جنگ با انسان و خدا رفت. این دشمن در تحلیل و گزارش های قرآنی از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است که بی شناخت خصوصیات و رفتارهای آن نمی توان از دست اذیت و آزارهای وی در امان ماند. ویژگی مهم ابلیس پنهان بودن وی از چشم انسان است. وجود جنی وی که ریشه در آتش دارد این امکان را برای او فراهم آورده است تا انسان را ببیند در حالی که دیده نشود.(اعراف آیه 27) از این روست که قرآن به اشکال مختلف و در آیات متعددی به این دشمن پرداخته و شیوه ها و روش های وی را تحلیل و تبیین نموده است تا انسان بتواند با بهره گیری از آموزش ها و توانایی هایی که در ذات وی سرشته و امانت نهاده شده است خود را از شر و آسیب های وی در امان نگه دارد.
خداوند در آیه 50 سوره کهف به انسان هشدار می دهد که نسبت به دشمنی ابلیس هوشیار باشد. با آن که از نظر قرآن این دشمنی ابلیس آشکار است (یس آیه 60) ولی به نظر می رسد مردم کم تری به این دشمنی توجه دارند.
تعبیر قرآن به عدو مبین یعنی دشمن آشکار با توجه به این که ابلیس موجودی ناپیدا برای آدمی است و انسان نمی تواند وی را ببیند ، شاید به این علت باشد که ابلیس به هیچ وجه حاضر به دست برداشتن از دشمنی خویش با انسان نیست و آشکارا اعلام داشته است که با آدم (ع) و فرزندان وی دشمن است و تا آنان را به گمراهی و بدبختی نکشاند دست بر نمی دارد.( اعراف آیه 27) ابلیس برای رسیدن به این مقصد از خداوند مهلت می گیرد تا قیامت این فرصت را داشته باشد که مردمان را گمراه کند ( اعراف آیات 11 تا 15) ولی خداوند به وی مهلت می دهد تا زمانی معین این امکان را داشته باشد تا به گمراهی مردمان مشغول باشد. (حجر آیات 32 تا 38 و ص 79 تا 81)
به نظر می رسد این وقت معین را به دو شکل بیان کرد . به این معنا که مراد از وقت معلوم این باشد که وی بتواند تا زمان مرگ آدمی در روی زمین وی را گمراه کند ولی اجازه نداشته باشد پس از مرگ و در عالم برزخ و عالم مثال به انسان دست رسی داشته باشد. گمانه دوم این است که به وی اجازه داده شده است تا زمانی که حکومت مهدوی (ع) بر پا نشده است بتواند به این کار خویش ادامه دهد ولی پس از آن وی قادر نباشد تا به گمراهی مردم اقدام کند.
قرآن به این نکته ضمن گزارش کامل از علت دشمنی ابلیس نسبت به آدم (ع) اشاره می کند که این دشمنی خاص فردی نیست بلکه عموم بشریت را شامل می شود و در حقیقت ابلیس سوگند خورده است تا همه بشر را گمراه و بدبخت سازد و اطاعت و پیروی خدا باز دارد.(نساء آیه 117 تا 119 و اعراف آیه 11 تا 17 اسراء آیه 61 و 62 و ص آیه 74 و 82 و سبا آیه 20 و 21)
البته گروه بسیار اندکی را از این مساله جدا می سازد که اینان همان بندگان صالح در تعبیر ابلیس است.(حجر آیه 39 و 40)
به نظر می رسد که این گروهی که استثنا شده اند کسانی هستند که ابلیس خود می دانست که راهی برای گمراهی ایشان ندارد.( همان )
قرآن از دوستی انسان با ابلیس که دشمن آشکار انسانی است پرهیز می دهد( کهف آیه 50) و بیان می کند که ابلیس می کوشد هم چنان که خود از امر پروردگارش سر پیچید و راه فسق و فجور را در پیش گرفته است ، مردم را به فسق و عصیان بکشاند و مردمان را نیز جزو ستمگران و ظالمین قرار دهد. ( همان )
به نظر قرآن ابلیس برای به سلطه کشیدن انسان ها از راه ها و روش های مختلف و گوناگونی بهره می برد. از آن جمله راه هایی که برای رسیدن به این مقصد به کار می گیرد، اغوای مردمان است.( حجر آیه 32 و 42 و سبا آیه 21)
از دیگر راه های وی ایجاد بی اعتقادی به آخرت در انسان است که زمینه ساز سلطه ابلیس است.(سبا آیه 20 و 21)
البته این سلطه هم چنان که گفته شد منحصر در پیروان گمراه وی است ( حجر آیه 32 و 42) و از این که بتواند بر همگان سلطه یابد عاجز است. این همان کسانی هستند که قرآن از آنان به بندگان صالح خدا (همان ) و در تفاسیر عرفانی به انسان کامل از آنان یاد می شود.
برای رهایی سلطه و یا مصونیت یابی از سلطه ابلیس، به عوامل چندی اشاره می کند که انسان می تواند با به کار گیری آن خود را نجات دهد. از جمله عواملی که قرآن بیان می کند می توان به ایمان (سباء آیه 20 و 21) و بندگی در برابر خداوند (حجر آیه 32 و 42) اشاره کرد.
این ها نمونه هایی از تحلیل قرآن به ابلیس و رفتارهای وی نسبت به انسان است.