از نظر آموزه های وحیانی قرآن، موت همانند حیات از مخلوقات الهی است.(ملک، آیه 2) پس وجود دو حالت دارد که شامل موت و حیات است. بنابراین، موت و مرگ به معنای عدم وجود نیست، بلکه به معنای «عدم حیات» است؛ زیرا حقیقت حیات، ظهور وجود در مراتب تنزلات نوری و تجلیات آن در نشئات و عوالم هستی است؛ و موت نیز چیزی جز رفتن ظهور به بطون نیست؛ پس این گونه نیست که موجود در هنگامه موت که حیات خویش را از دست می دهد، از وجود به عدم رفته باشد؛ بلکه از ظهور به بطون رفته است.
به سخن دیگر، انوار الهی در عوالم و نشئات دارای تجلیاتی است که مرتبه ظهور «مُلکی» آن در هر نشئه و عالمی، حیات نام دارد، و انتقال از ظهور به بطون یا همان انتقال از نشئه ملک به ملکوتی از ملکوت های نشئات عالم، به معنای موت است.
به عنوان نمونه انتقال ظهور ملکی انسان از عالم دنیا به بطون عالم ملک که همان ملکوت برزخ است، مرگ و موت نامیده می شود؛ هم چنین انتقال از نشئه برزخ به عالم قیامت در مرحله ای نوعی انتقال از ملک برزخ به ملکوت عالی تر است که آن نیز بازگشت به بطون است.
بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، این موت یعنی انتقال از نشئه ای به نشئه ای و از ظهوری به بطونی بیش تر از دو «موت» نیست که به دنبال آن دو «احیاء» خواهد بود(غافر، آیه 11)؛ یعنی به دنبال اماته ای در عالم دنیا، احیایی در عالم برزخ به شکلی دیگر ایجاد می شود و چیزهایی که اینجا ظهور داشت به بطون رفته و چیزهایی دیگر به ظهور می رسد؛ سپس در عالم برزخ نیز اماته ای خواهد بود و بطونی انجام می شود و دوباره احیایی می شود و ظهوری دیگر در قیامت رخ می دهد. پس از آن دیگر نیازی به انتقال از نشئه ای به نشئه ای دیگر نیست؛ زیرا تکامل در آخرت به شکلی دیگر است که دیگر نیازی به انتقال به موت نیست؛ از همین روست که ملک موت به بطون می رود و خود مرگ و موت را می چشد و در آخرت به شکل «حیات محض» ظهور می کند.(عنکبوت، آیه 64) از همین روست که بر خلاف دنیا و عالم برزخ که مرگ و حیات و اماته و احیایی است، در آخرت در بهشت و دوزخ این گونه نیست، بلکه حیات محض در آن جاست. البته برای اهل بهشت حیات محض و برای اهل بهشت نوعی حیات «نه مرگ و نه حیات» است.(اعلی، آیه 14)