نسیان یا همان فراموشی حالتی است که می تواند ارادی و اختیاری باشد یا غیر ارادی و غیر اختیاری.
از نظر آموزه های اسلامی، نسیان و فراموشی که غیر ارادی و غیر اختیاری باشد، مشکل آفرین نیست و کسی بدان مواخذه و مجازات نمی شود؛ از همین روست که جزو نه گانه ای شمرده شده که رفع القلم بر آن نقش بسته است؛ چنانکه پیامبر (ص) می فرماید:رُفِعَ عن امّتی تِسعَةٌ: الخَطَأُ، والنِّسیانُ، وما اکرِهُوا علَیهِ، وما لا یعلَمونَ، وما لا یطیقونَ، وما اضطُرُّوا إلَیهِ، والحَسَدُ، والطِّیرَةُ، والتَّفکرُ فی الوَسوَسَةِ فی الخَلقِ ما لم ینطِقْ بِشَفَةٍ؛ مسئولیت نُه چیز، از امّت من برداشته شده است: خطا، فراموشى، آنچه بِدان مجبور شوند، آنچه نمى دانند، آنچه از توانشان بیرون است، آنچه بِدان ناچار شوند، حسادت، فال بد زدن، و تفکر وسوسه آمیز در آفرینش، تا زمانى که به زبان آورده نشود.(الخصال، شیخ صدوق، ص 417، ح 9؛ بحار الأنوار، ج 5، ص 303، ح 14)
البته باید توجه داشت با توجه به احادیث دیگر، قید « ما لم ینطِقْ بِشَفَةٍ»؛ یعنی «تا زمانی که به زبان آورده نشود» قید برای سه گانه حسادت و فال بد زدن و تفکر وسوسه آمیز است؛ یعنی مسئولیت حسادتی برداشته شده که به مرحله ظهور نرسیده باشد؛ چنانکه این حدیث با بیانی دیگر اینگونه بیان شده است: وُضِعَ عن امّتی تِسعُ خِصالٍ: الخَطاءُ، و النِّسیانُ، و ما لا یَعلَمونَ، و ما لا یُطیقُونَ، و ما اضطُرُّوا إلَیهِ، و ما استُکرِهُوا علَیهِ، و الطِّیَرَةُ، و الوَسوَسَةُ فی التَّفَکُّرِ فی الخَلقِ، و الحَسَدُ ما لم یَظهَرْ بلِسانٍ أو یَدٍ؛ تکلیف و مسؤولیت نسبت به نُه خصلت، از امّت من برداشته شده است: خطا، فراموشى، آنچه نمىدانند، آنچه توانش را ندارند، آنچه بدان ناچارند، آنچه به زور بدان وادار مىشوند، فال بد زدن، وسوسه تفکّر در آفرینش و حسادت تا زمانى که به زبان یا دست، آشکار نشود.(کافی، ج 2، ص 463، ح 2)
به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی اسلام و قرآن، نسیان و فراموشی غیر ارادی و غیر اختیاری از مواردی است که مواخذه ندارد؛ از همین روست که حضرت موسی(ع) جوان همراه اش را به سبب نسیانی که شیطان ایجاد کرده، مواخذه نمی کند(کهف، آیه 63) و هم چنین از خضر(ع) می خواهد تا او را به نسیان مواخذه نکند(کهف، آیه 73) و هم چنین ما از خدا می خواهیم در مواردی که خطا و نسیانی از این جنس باشد، ما را مواخذه نکند.(بقره، آیه 286)
اما اگر خود انسان به سبب عدم اهتمام به امری، موجبات فراموشی را فراهم آورد، هرچند که این نسیان نیز به یک معنا غیر ارادی است، اما خود شخص آن را موجب شده است؛ چنان که گفته می شود: الاضطرار بالاختیار لاینافی الاختیار؛ کسی که خود را به اختیار در ضرورت انداخته، باید پاسخ گوی امر اختیاری باشد؛ زیرا خودش رفته روی لبه و شرایط سقوط را رقم زده و حالا سقوط کرده است. هم چنین کسی که به سبب عدم اهتمام چیزی را فراموش می کند و علمی را به دست فراموشی می سپارد، باید پاسخگوی انتخاب اختیاری و ارادی خویش باشد؛ از همین روست که خدا می فرماید: قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَى ؛ مى فرماید همان طور که نشانه هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مى شوى.(طه، آیه 126) یا می فرماید:وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنْسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ نَاصِرِینَ ؛و گفته شود: همانگونه که دیدار امروزتان را فراموش کردید، امروز شما را فراموش خواهیم کرد و جایگاهتان در آتش است و براى شما یاورانى نخواهد بود(جاثیه، آیه 34)؛ زیرا با سرگرم شدن به زندگی دنیوی ، زندگی اخروی را به دست فراموشی سپرده اند(همان، آیه 35) و هم چنین می فرماید:فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ؛ پس به سزاى آنکه دیدار این روزتان را فراموش کرده و از یاد بردید عذاب را بچشید؛ ما نیز امروز فراموشتان کردیم، و به سزاى آنچه انجام مى دادید عذاب جاودان را بچشید.(سجده، آیه 14)
بنابراین، اگر در حدیث آمده که «آفَةُ العِلمِ، النِّسیانُ؛ آفت علم فراموشی است»(تحف العقول، ص 6) مراد همان نسیان ارادی و اختیاری است که انسان با عدم به کارگیری و عدم اهتمام به علمی آن را به دست فراموشی می سپارد؛ نه آن مواردی که خودش به بیماری و حالت خلقتی به فراموشی می رود.