عقل واژه مظلومی است، چنان که واژگانی دیگر آزادی و حقوق بشر مظلوم است؛ زیرا وقتی مدعیان عقلانیت و تعقل سخن می گویند، مراد و منظورشان، عقلانیت حقیقی نیست، بلکه همین آگاهی حسی است که پایین ترین سطح از میان آگاهی و شناخت است؛ زیرا شناخت انسان، از آگاهی حسی آغاز می شود، سپس به نیمه تجربی – حسی می رسد؛ سپس به آگاهی ریاضی می رسد ؛ پس از آن به آگاهی فلسفی و در نهایت به آگاهی شهودی – عرفانی و در اوجش به آگاهی وحیانی حضوری الهی می رسد.
بنابراین، وقتی مادیگرایان از عقلانیت سخن می گویند، چون به هیچ چیزی فرامادی اعتقادی ندارند و حتی روان و نفس انسانی را امری مادی می دانند، و در سطح بالاتر منکر روح و عالم غیب و ماورای ماده هستند، این افراد عقلانیت را همان آگاهی حسی – تجربی می دانند، در حالی که اصولا از مصادیق عقلانیت نیست؛ زیرا تعقل هر چند که می تواند بر اساس داده های حسی باشد، ولی امری غیر مادی و غیر حسی است؛ زیرا ذات عقلانیت و تعقل غیر حسی است.
از نظر قرآن، کسی که ایمان به غیب ندارد و همه چیز را همان عالم شهادت و محسوس می داند و حقیقت و واقعیت را همان داده های حسی می داند، چنین شخصی ممکن است از عقل بگوید، ولی چیزی که دارد همان محسوس است نه معقول.
از نظر قرآن، فرعون و فرعونیان این گونه هستند؛ زیرا آنان خدا را معبودی می دانستند که می بایست از طریق حواس درک شود، و اگر درک حسی نشود، به معنای عدم وجود است؛ یعنی عدم وجدان حسی به معنای عدم وجود خواهد بود؛ زیرا وجود تنها می تواند حسی و محسوس باشد و اگر چیزی وجود حسی نداشته باشد، اصلا موجود نیست؛ پس خدایی که به حواس ادراک نشود، اصلا موجود نیست.(قصص، آیه 38)