از نظر آموزه های وحیانی قرآن، فرق میان علم حصولی با علم حضوری در این است که علم حصولی با همه قوت و توان و نیرویی که دارد، در نهایت می تواند انسان را به اطمینان برساند، ولی یقین صد در صد را موجب نمی شود؛ زیرا نوعی ریب و رگه هایی از «اما و اگر» در دل هم چنان است؛ از همین روست که «ریب» می گویند؛ زیرا آمیختگی سپیدی با سیاهی یا سیاهی با سپیدی است؛ یعنی مثلا تک دانه هایی از موی سپید در یک دسته موی سیاه دیده می شود و انسان نوعی بدگمانی ولو اندک در دل خویش نسبت به آن دارد؛ این گونه است که اگر کسی تشکیک کند، در مقام عمل شخص به تردید می افتد و گام محکم بر نمی دارد؛ زیرا محتمل می داند که شاید همه حقیقت آن نیست که می داند. همین احتمال ضعیف امر را در کارهای مهم سخت می کند.
اما علم حضوری این گونه نیست؛ خواه از مصادیق علم حضوری درونی باشد مانند علم انسان به وجود خودش یا درد و سرور خودش که امری باطنی است؛ یا خواه از مصادیق علم حضوری نسبت به بیرون باشد که به شکل شهودی برای او مشهود شده است؛ البته شهودی که هیچ گونه شک و ریب و تردیدی در دیدن و رویت نباشد و «فواد» آن را کذب و دروغ نداند یا تکذیب نکند؛ این شهودی که در این جا گفته می شود، همانند آن علم حضوری درونی است؛ زیرا شهودی حقیقی شهودی است که با قلب و بصر قلبی اتفاق می افتد و در آن هیچ اما و اگری راه ندارد: مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا یَرَى ؛ آنچه را دل دید، دل دروغ نشمرد. آیا در آنچه دیده است، با او مراء و جدال مى کنید؟!(نجم، آیات 11 و 12)
بنابراین، علم حضوری و علم شهودی این گونه است که هیچ باطل و کذبی در آن را نمی یابد و هیچ گاه نمی تواند صفت «یقین» را از آن سلب کرد؛ زیرا علم حضوری و علم شهودی، علم یقینی است که شک و ریب و تردید درآن را نمی یابد. بنابراین، با داشتن چنین علمی دل «فارغ» می شود و خاطر آسوده می گردد.
از نظر قرآن وحی الهی این گونه که دل را به یقین و علم حضوری و شهودی می رساند که آسوده و فارغ از هرگونه «شک و ریب» می شود و در مقام عمل با عزم و همت جدی گام بر می دارد و فراتر از اطمینان وارد کارزار می شود: وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ ... وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا؛ و به مادر موسى وحى کردیم که او را شیر ده و چون بر او بیمناک شدى او را در نیل بینداز و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو بازمى گردانیم و از زمره پیمبرانش قرار مى دهیم... و دل مادر موسی با این وحی فارغ و آسوده شد.(قصص، آیات 7 تا 10)
پس از نظر قرآن، علم حضوری مانند وحی می تواند انسان را فارغ البال و آسوده خاطر کند، در حالی که علم حصولی این گونه نیست.