یکی از قوانین جهانی اسلام که براساس فطرت و هدایت الهامی است، حمایت از مظلوم در برابر ظالم است که به عنوان اصول اخلاقی نیز از سوی همگان تایید و امضا می شود. این حمایت می تواند تا سطح مقاتله و کشتن نیز پیش برود: وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْیَةً الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا؛ و چرا شما در راه خدا و در راه نجاتِ مردان و زنان و کودکان مستضعف نمى جنگید؟ همانان که مى گویند: «پروردگارا، ما را از این شهرى که مردمش ستم پیشه اند بیرون ببر، و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده، و از نزد خویش یاورى براى ما تعیین فرما.»(نساء، آیه 75)
امیرمومنان امام علی(ع) نیز می فرماید:«کونوا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً؛ همواره خصم ظالم و یار و یاور مظلوم باشید.»(نهجالبلاغه ، نامه 47)
هم چنین از قوانین جهانی اسلام، عدم استفاده از قدرت و امکانات الهی در حمایت از ظالم در برابر مظلوم است؛ یعنی همان طوری که می بایست از مظلوم حمایت کرد، نمی بایست از ظالم حمایت کرد و پشت او در آمد و او را تایید و امضا کرد؛ چنان که خدا می فرماید:قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیرًا لِلْمُجْرِمِینَ ؛ موسى گفت: پروردگارا به پاس نعمتى که بر من ارزانى داشتى هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود.(قصص، آیه 17)
اصولا شکر عملی نعمت استفاده درست از آن در راستای حق و احقاق حق است که خدا به الهام و وحی در فطرت و تشریع بیان کرده است.(نمل، آیه 40)
باید توجه داشت که حضرت موسی(ع) از این که مظلوم را حمایت کرد و حمایت وی به شکل خطا موجب قتل ظالم شد، توبه و استغفار نمی کند؛ زیرا آیه 17 پس از آیات 15 و 16 آمده است. آن چه ایشان در آیات 15 و 16 می فرمایند این است: قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ؛ قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ گفت: این کار شیطان است؛ چرا که او دشمنى گمراه کننده [و] آشکار است. گفت: پروردگارا من بر خویشتن ستم کردم مرا ببخش! پس خدا از او درگذشت که وى آمرزنده مهربان است.
در این آیات بیان شده که عامل که خودش باشد کار درست را انجام داده است، ولی عملی چنان که می خواست در نیامد، چون درگیری میان دو نفر در سطحی نبود که موسی(ع) بخواهد یکی ظالم را بکشد، ولی ناخواسته مشت غیرکشنده او کشنده در آمد و ظالم کشته شد. پس این عمل شیطانی شد نه خود عامل که نیت الهی و فطری و اخلاقی داشت. این همانند داستان نوح و فرزندش است، که خدا می فرماید: إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ؛ این فرزند عمل غیر صالح است(هود، آیه 46) ؛ زیرا عامل حضرت نوح (ع) انسانی صالح و عامل صالح است، ولی عمل چنان که نیت کرده بود صالح در نیامد. دراین جا نیز قصد موسی(ع) عمل صالح بود، ولی چنین اتفاقی نیافتد و غیر صالح شد که همان مرگ ظالم بدون قصد قتل است. پس آن ظلمی که اتفاق افتاد، نسبت به خودش است نه مقتول؛ زیرا ناخواسته عملی ناصالح تحقق یافت که منسوب به او خواهد بود؛ چنان که فرزند نوح (ع) به او منسوب است. خدا نیز او را مورد مغفرت قرارداد که غفران الهی به معنای دفع و رفع و جلب خیر است. این گونه دیگر پیامدی برای عمل غیر صالح او نخواهد بود.