در فرهنگ فلسفی یونانی «انسان حیوان ناطق» است؛ یعنی انسان با حیوان در جنس مشترک است و با او در نطق متمایز است. پس نطق فصل و جدا کننده انسان از حیوان است.
بر اساس فرهنگ قرآنی، «انسان متاله» و دارنده همه صفات الله است؛ یعنی آفریده ای است که حتی فراتر از جن قرار می گیرد، چه رسد که فراتر از حیوان قرار گیرد؛ زیرا حیوانات در سطح جنیان نیست و اگر بخواهیم موجودی را به عنوان جنس قرار دهیم حیوان نیست، بلکه جن است؛ زیرا جنیان نزدیک به انسان هستند و به سبب دارایی اکثریت اسماء و صفات الهی از اراده انتخابی خاص برخوردار هستند.
از نظر قرآن، آفریده های الهی یا دارای اراده حق انتخاب خاص هستند، یا دارای حق اراده انتخاب خاص نیستند؛ از نظر قرآن، انسان و جن به سبب دارایی بسیاری که از انوار صفات الهی دارند، دارای اراده انتخابی خاص هستند که آنان را از دیگر آفریده ها از جمله حیوانات متمایز می کند؛ یعنی جن و انسان حق انتخاب خاص کفر و ایمان و شکر و کفران را دارند.(ذاریات، آیه 56؛ انسان، آیه 3) از همین روست که در میان آفریده های الهی تنها انسان و جن در قیامت مواخذه شده و به بهشت یا دوزخ در می آیند.(اعراف، آیات 38 و) 179
البته از نظر قرآن، فرق میان جن و انسان در این است که انسان دارای انوار همه صفات الهی است که به تعلیم الهی از آن بهره مند شده و می تواند به سبب همین دارایی در مقام خلافت الهی قرار گیرد.(بقره، آیات 30 و 31)، اما جن با این که دارای اراده انتخابی خاص است، ولی به سبب کمبود برای از انوار صفات الهی در ردیف دوم قرار گرفته است.
پس از نظر قرآن، ویژگی خاص انسان این است که متاله و دارای همه صفات و انوار الهی است.
اما از قرآن نطق مخصوص انسان نیست، بلکه همه آفریده های الهی دارای نطق هستند(فصلت، آیه 21)؛ اگر مراد از نطق تعقل و ادراک اشیاء باشد، هر موجودی در سطح خویش از تعقل و درک برخوردار است و برای همین می تواند حتی برهان بیاورد. اگر این مبنا قرار گیرد، هدهدی که نطق می کند و برهان اقامه می کند، می بایست انسان باشد، در حالی که هدهد پرنده ای بیش نیست که بر اساس منطق یونانی می بایست گفت: الهدهد ناطق و کل ناطق انسان فالهدهد انسان. در حالی که این نادرست است؛ زیرا هر ناطقی انسان نیست، بلکه انسان متاله است یعنی دارای همه انوار صفات الهی است.
هم چنین قرآن گزارش می کند که ملکه مورچه ها نطق داشته و استدلال کرد که باید به چه دلیلی مورچگان به پناهگاه بروند(نمل، آیه 18)، این خود گواهی است که نطق او براساس تعقل و درک حقایق است.
هم چنین اگر مراد از نطق همان درک و استدلال برهان عقلی باشد، همه هستی تسبیح کننده خداوند هستند که این خود به معنای ناطق بودن آنها است. پس فصل جدا کننده انسان از دیگر آفریده ها «نطق و ناطق» بودن نیست، بلکه فصل جدا کننده انسان از نظر قرآن، همان متاله و دارنده همه صفات الله بودن است.