از نظر آموزه های وحیانی نفس انسانی با ارایه برهان یا شهود به چیزی علم می یابد. این علم برهانی یا شهودی، برای نفس به گونه ای ایجاد می شود که نمی تواند با آن مبارزه کند؛ یعنی وقتی کسی به برهان به حقیقی آگاه شد، نمی تواند بگوید: من نمی خواهم بفهمم؛ زیرا آن چیز جزو یقین علمی اوست؛ چنان که وقتی چیزی را مشاهده کرد، آن چیز معلوم شهودی و یقین شهودی اوست و دیگر نمی تواند بگوید من نمی فهمم.
بنابراین ، نسبت نفس با معلوم، ملازمتی است که نمی تواند از آن فرار کند؛ اما نسبت نفس با ایمان این گونه نیست؛ زیرا برای این که شخص به یقین خویش ایمان بیاورد، باید اراده داشته باشد؛ زیرا ایمان جزو عمل است و انگیزه ای می خواهد که با اراده شخصی همراه است. پس اگر اراده داشته باشد که ایمان نیاورد، می تواند در عین این که یقین برهانی یا شهودی دارد، به انکار و جحد آن بپردازد و ایمان نیاورد؛ چنان که بسیاری از مردم به سبب هواهای نفسانی و علو و برتر جویی، این ظلم را در حق خویش و دیگران روا می دارند که به چیزی که یقین دارند، ایمان نیاورده و انکار کنند؛ خدا درباره فرعون و فرعونیان می فرماید: وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ؛ و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت از روى ظلم و علو آن را انکار کردند. پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود؟! (نمل، آیه 14)