یکی از پرسش های اساسی در حوزه اعتقادات این است که آیا خدا کسی را گمراه می کند؛ یعنی از راه به دور می کند و در بیراهه قرار می دهد؟
به نظر می رسد که ضلالت یک امر وجودی نیست؛ در حالی که هدایت، امر وجودی است. پس وقتی سخن از «اضلال کیفری» خدا نسبت به افرادی است که هدایت فطری و تشریعی را نپذیرفتند، به معنای آن نیست که خدا چیزی را در وجود آنان به عنوان ضلالت ایجاد کرده باشد؛ بلکه به این معنا است که خدا هدایت را از دل ها بیرون کرده است.
به سخن دیگر، نسبت هدایت با ضلالت ملکه و عدم ملکه است؛ یعنی همانند بینایی و کوری؛ زیرا کوری چیزی جز فقدان بینایی نیست. پس وقتی کسی بهره ای هدایت نبرده است، گرفتار ضلالت است.
از محکمات قرآنی این است که خدا می فرماید: مَّا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ؛ چیزی که خدا برای مردمان از رحمت خویش بگشاید پس کسی نمی تواند آن رحمت را امساک کند؛ و اگر خدا چیزی را امساک کند، کسی نمی تواند آن را ارسال کند.(فاطر، آیه 2)
از این آیه به دست می آید که اموری چون ضلالت از مصادیق امساک امر هدایت نسبت به این افراد است؛ یعنی وقتی رحمتی نگه داشته شود و به کسی داده نشود، به آن نقمت می گویند. این نقمت امر وجودی نیست، بلکه فقدان رحمت الهی به سبب امساک الهی است.
در ضلالت نیز این امر اتفاق می افتد؛ یعنی وقتی هدایت برداشته شود، فقدان هدایت را ضلالت می گویند؛ چنان که فقدان ایمان ، همان کفر است؛ زیرا ایمان و هدایت و رحمت و مانند آنها امور وجودی و از مصادیق حق هستند، در حالی که کفر و ضلالت و نقمت و مانند آنها از امور عدمی و از مصادیق باطل هستند.
از آن جایی که خدا به همه هدایت فطری الهامی را داده (طه، آیه 50)، کسی که بر خلاف آن هدایت عمل کند، و به هدایت تشریعی اعتنا نکند که از طریق وحی می رسد، چنین کسی فاقد هدایت پاداشی می شود که از آن به اضلال و ضلالت کیفری یاد می شود.