زندگی انسان در دنیا نیازمند دو نوع علم ظاهری نسبت به عالم شهادت و محسوس، و علم غیبی نسبت به عالم غیب و آخرت است؛ زیرا اگر انسان تنها علم ظاهری داشته باشد و زندگی دنیوی خود را بدان سامان دهد، نه تنها از آخرت بی بهره می ماند، بلکه حتی از دنیا نیز بی بهره می ماند؛ زیرا حکمت زندگی دنیوی در جهت گیری اخروی آن است؛ اگر زندگی دنیوی همسو با زندگی اخروی سامان یابد، آن زمان است که زندگی دنیوی معنا و مفهوم حقیقی می یابد و کارها و بهره مندی از مواهب دنیوی ارزشی می شود؛ زیرا اگر کسی می خورد یا می نوشد یا می کوشد برای اهداف متعالی است که فراتر از چریدن و نوشیدن و کوشیدن حیوانی است؛ شهوت غذایی و جنسی برای بقایی است که او را به انسانیت می رساند؛ یعنی همان طوری که می خورد تا زنده بماند و خلافت الهی داشته باشد، ازدواج می کند تا مودت و رحمت به دست آورد و سکونت الهی یابد(روم، آیه 21) و آمیزش می کند تا تناسل و فرزندآوری داشته باشد و بقای خلفای الهی را در زمین تضمین کند. غضب می کند تا بقای خویش و هم نوع را حفظ کند و دفع دشمن جاهل نماید که فتنه انگیزی می کند و ریشه خلافت الهی را انسان می زند.(بقره، آیه 193؛ انفال، آیه 39)
از نظر قرآن، غافلان از آخرت انسان هایی نادان نسبت به عالم غیب هستند، زیرا از علوم غیبی که از طریق وحی می رسد(بقره، آیه 151)، بی بهره اند و تنها از علوم ظاهری که مرتبط با عالم شهادت است، آگاهی و شناخت دارند که به سبب همان بی حکمت غایی بودن، مفید و سازنده برای زندگی دنیوی آنان نیست؛ چنان که خدا می فرماید: وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ ؛ یَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ؛ ولی اکثر مردم سنت و وعده های الهی نمی دانند و تنها ظاهر از زندگی دنیوی را می دانند و آنان از آخرت همانا غافل هستند.(روم، آیات 6 و 7)
این لایعلمون در آیه 6 ناظر به علوم غیر ظاهری است؛ زیرا خدا در آیات 5 و 6 به سنت های الهی در نصرت اشاره می کند که از علوم غیبی است. در برابر تنها شناختی که دارند نسبت به علوم ظاهری از علوم تجربی و حسی عالم شهادت است. از همین روست که این علوم فایده ای نسبت به آخرت ندارد؛ زیرا آنان را از علوم غیبی و عالم غیب آگاه نمی کند تا جهت گیری زندگی دنیوی انسان را به سوی آخرت قرار دهد.
کسی که تنها به علوم ظاهری اکتفا می کند، نفس خویش را زیر آواری از علوم ظاهری دفن می کند و فطرت خویش را سرکوب می کند و با فجور راه تقوای الهی را می بندد و ناتوان از درک و پذیرش و ایمان به علوم وحیانی می شود.(شمس، آیات 7 تا 10) در حالی که گرایش به علوم وحیانی در پس زمینه تقوای فطری و هدایت تکوینی(طه، آیه 50) موجب می شود که انسان در مسیر بهره مندی از هر دو نوع علم ظاهری و باطنی به کمالات برسد و ایمانی به دست آورد که او را از غفلت نسبت به آخرت رها سازد.(بقره، آیات 2 تا 5)