از نظر قرآن، علوم و عالمان دارای درجات گوناگونی هستند و همه در یک سطح نیستند؛ چرا خدا می فرماید: وَفَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ ؛ و فوق هر صاحب علمی، علیم و داناتری است(یوسف، آیه 76)؛ چنان که میان پیامبران نیز همه در یک سطح و مرتبه نیستند و برخی از ایشان بر برخی دیگر تفضیل داده شده اند: تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ ؛ آن رسولان برخی بر برخی دیگر از ایشان برتری و فضلیت داده شده اند؛ خدا با برخی از آنان سخن گفت و برخی دیگر را درجاتی رفعت بخشیده است.(بقره، آیه 253)
بنابراین، همان طوری که پیامبران در کشف و شهود در یک سطح و درجه نیستند، چرا که عوالم را همه نمی پیمایند، بلکه هر یک از آنان در عالمی از عوالم بالا می روند، هم چنین عارفان و اولیای الهی در یک سطح نیستند؛ پس نمی توان همه کشف و شهود ایشان را یکسان و هم سطح ارزیابی کرد و گزارش های آنان هر چند که حقیقت است، اما تمام حقیقت نیست؛ زیرا گزارش از حقیقتی می دهند که در عالم خود می یابند و می بینند.
از نظر قرآن، کشف و شهود پیامبر(ص) تمام است و از همین روست که قرآن به عنوان کشف تمام محمدی(ص) در اختیار بشر است. پس هر چیزی را می بایست به این کشف محمدی(ص) یعنی قرآن عرضه کرد تا اگر موافق بود پذیرفت و در صورت مخالفت به نپذیرفت. پس ملاک و معیار داوری و ارزیابی کشف و شهود هر کسی از جمله عارفان و اولیای الهی همان کشف تام محمدی(ص) و قرآن کریم است.
از همین جا می توان دانست که کسانی که به عالم برزخ و مثال می روند و به عللی دوباره نفس به کالبد ایشان باز می گردد، هر چند که حقیقتی را یافته اند، ولی حقیقت آنان تمام نیست و می بایست بر قرآن عرضه کرد تا حقیقت را کشف کرد.