در کتاب اسرارالتوحید آمده است :خواجه بوعلی با شیخ ابو سعید ابوالخیر در خانه شد و در خانه فراز کردند و سه شبانه روز با یکدیگر بودند به خلوت و سخن می گفتند که کس ندانست، و نیز به نزدیک ایشان در نیامد، مگر کسی که اجازت دادند و جز به نماز جماعت بیرون نیامدند.
بعد از سه شبانه روز خواجه بوعلی برفت، شاگردان از خواجه بوعلی پرسیدند : که شیخ را چگونه یافتی؟ گفت: هر چه من می دانم ، او می بیند؛ و متصوفه و مریدان شیخ چون به نزدیک شیخ در آمدند، از شیخ سؤال کردند: که ای شیخ! بوعلی را چون یافتی؟ گفت: هر چه ما می بینیم، او می داند.
آیت الله حسن زاده آملی در درس خویش می فرمود: سید مهدی قاضی طباطبایی فرزند سید علی قاضی عارف بزرگ شیعی می گفت: من در علوم غریبه هم چون علم اعداد و حروف استاد بودم . روزی در موضوعی بر آن شدم تا از علم اعداد آینده امری را در یابیم. پس یک هفته ای بدان اشتغال داشتم تا آن که آن امر را کشف کرده و دانستم.
وقتی نزد پدرم سید علی رسیدم، ایشان گفت: آن چه از علوم غریبه دانستی، نیمی حقیقت و نیمی باطل است؛ گفتم: از چه می گویی؟! گفت: آن چه تو به یک هفته دانستی، من آن را می بینم. لذا می گویم که همه آن چه دانستی، حقیقت نیست.
کسی که به مرگ ارادی «موتوا قبل ان تموتوا» را در اختیار گرفته است، قیامت صغرای خویش را برپا داشته است و به حکم «کشف الغطاء» دارای بصیرتی تیزبین است که حقایق هستی را در محدوده عروج و صعود خویش می بیند.(ق، آیه 22)