قرآن برای دوره جوانی که بخشی از مراحل زندگی بشر است ، ویژگی هایی را بر شمرده است که دانستن آن میتواند برای کسانی که در این مرحله زندگی میکنند و یا با جوان و جوانان سر و کار دارند مفید باشد. در شعر پارسی و فرهنگ ایرانی اسلامی بر این نکته تاکید شده است که چون سر و کارت با کودک فتاد ، پس زبان کودکی باید گشاد . به این معنا که نمی توان از کودک توقع و انتظار رفتار مطابق سن خودت را از او داشته باشی ، بلکه میبایست با توجه به روحیات مخاطب و اقتضائات سنی او عمل و رفتار کرد. جوانی سنی است که انسان از مرحله کودکی و بلوغ گذشته است و به سوی رشد و کامل فکری میرود. در این دوره برخی علائم در انسان ظاهر میشود که یکی از آن ها دندان عقل است ، یعنی نخستین نشانه از بلوغ عقلی ، چنان که بلوغ جنسی اولین علائم و نشانه های ورود به سن نوجوانی و جوانی است . با نشانه دندان عقل آدمی در مییابد که در آغاز عقلانیت قرار گرفته است و مسیر رشد را طی میکند. انسان رشید به کسی میگویند که این فرایند را در صحت و سلامت جسم و جان طی میکند و به بلوغ عقلی میرسد که کمال آن در قرآن سن چهل سالگی است. در چهل سالگی است که جوانی به یک معنا تمام میشود و میان سالی آغاز میگردد.
خصوصیاتی که قرآن برای دوره جوانی بیان میکند نشان میدهد که در این دوره برخی از خصوصیات آدمی به کمال خود میرسد . این خصوصیات در دو جنبه جسمی و روانی است. به یک معنا انسان در این دوره از جهت جسم به کمال میرسد و آن چه شایسته قوا و نیروهای غریزی و جسمی است به بلوغ و نهایت کمال خود میرسند. چنان که برخی از حالات روانی و عاطفه ای نیز در این دوره تشدید و به کمال لایق خود دست مییابند.
قرآن بیان میدارد که انسان در این دوره به نهایت قدرت جسمانی و توانایی بدنی میرسد که از آن به اشد یعنی توان و شدت تعبیر میشود. ( کهف آیه 13 و نیز حج آیه 5 و قصص آْیه 14 و 15 و نیز غافر آیه 67) تعبیر از استوا به معنای اعتدال در جوانب بدنی و رشد بیانگر آن است که این بخش از قوای انسانی به کمال خود دست یافته است.
در دوره جوانی امور عاطفی در شخص تقویت و به نهایت میرسد، از این روست که قرآن به مساله زیبایی طلبی جوانان اشاره میکند و این که جوان در این دوره به خاطر مسائل عاطفی و روانی میکوشد خود را در لباس و جمال بیاراید ، بنابراین توجه فطری و غریزی به خود آرایی در جوانان امری عادی تلقی شده است و قرآن در ایه 20 سوره حدید به این مساله اشاره میکند. تمثیل قرآنی از دوران زندگی بشر به دوره جوانی همانند دوره گیاهان اشاره شده است و بیان گردیده که چگونه در گیاهان دوره ای است که بهجت و رنگ های شاد در آن نمایان میشود که پس از ان اندک اندک به زردی میگراید و از زیبایی میافتد. جوانی دوره ای است که از این نظر انسان به کمال میرسد و رنگ و چهره اش شاد و شاداب و با طراوت است.
از خصوصیاتی که قرآن برای جوانان بیان میکند ، تهور ، شجاعت و زیر پا افکندن مصحلت سنجی هاست. در این دوره جوان به چیزی که نمی اندیشد ، مصلحت هاست و از این رو بی محابا جانش را در خطر میافکند. شور و شادابی و گرایش فطری و غریزی به احساس و عواطف وی را به سوی تهور و شجاعت پیش میبرد. این گونه است محافظه کاری را کناری مینهد و با فرمان عشق و احساس حرکت و شتاب میکند و عقل را به هیچ میگیرد؛ زیرا در این دوره که آغازین سال های رشد عقل و عقل گرایی است ، عاطفه و احساس به اوج خود رسیده و به کمال لایق خود دست یافته است . از این رو هیچ توجه و نظری به عقل و خرد چنان که باید و شاید ندارد. تصمیمات همه بر پایه احساس و شور و عاطفه است. ( یونس آیه 83 و کهف آیه 10 و 16 و قصص آیه 14 و 15) در همه این آیات به جوانانی اشاره میشود که بر خلاف مصلحت سنجی های معمول عمل میکردند. سخن از اصحاب کهف است که جوانانی شجاعی بودند که وقتی به حقانیتی دست یافتند آن را آشکار و بی محابا بدون هیچ مصلحت سنجی بیان کردند و سر در این راه نهادند و یا سخن از ابراهیمی است که به شناخت دست یافته است و بی محابا به جان بتان بی جان افتاد و آتش نمرودیان به جان خرید. البته این بدان معنا نیست که جوان همواره در خطا و تحت تاثیر عاطفه عمل میکند ؛ زیرا زمان رشد عقلانی نیز است و سخن از جوانانی است که در سال های میانی سی و چهل است. در این دوره نوعی هماهنگ میان عقل و عاطفه بر قرار میشود و احساس و عقل و نیز جسم و جان به اعتدال دست مییابند این گونه است که اینان به عنوان رهبران عمل میکنند. قدرت ، شجاعت ، عقل و احساس به وی کمک میکند تا بتواند به خواسته ها ی خود به اسانی دست یابد.
اگر قرآن جوان و جوانی را به لهو گرایی و سرگرمی ها و بازی های بیهوده متهم میسازد ، نه از باب سرزنش است بلکه از آن روست که این دوره اقتضائاتی دارد که میبایست طی شود. بلوغ جنسی و یا بهره مندی از سرگرمی ها ، توان و قدرت فوق العاده جوان و جوانی را نشان میدهد. هر عنصر و قوه ای در انسان میبایست در یک فرایند و در زمانی به بلوغ برسد تا انسان از آن برای رشد و بالندگی اصلی و کمالی خود بهره برد. در این دوره این قوا به کمال میرسد ولی از آن جایی که جوان برنامه ای عقلانی در آغاز قدرت گیری ندارد آن را صرف کارهای بیهوده میکند. از این رو نیاز است که در آغاز راه وی را یاری رساند و برنامه ای متناسب و متنوع با دوره جوانی برای او فراهم آورد. در گذشته در این دوره به جوانان فنون رزمی و یا جنگی میآموختند تا قدرت خود را در راه درست و صحیح که در آینده برای حفظ جان خود و خانواده و کشور مفید بود ، قرار دهد. اکنون نیز چنین چیزی نیاز است . این نیاز به برنامه دارد. به هر حال آغازین روزهای جوانی تا چند سال نخست آن ، روزهای سرگرمی و بیهودگی جوانان است مگرآن که ساماندهی و هدایت شود.( حدید آیه 20)
قرآن با اشاره به زندگی جوانانی چون حضرت ابراهیم (ع) ( انبیاء ایه 60 ) اسماعیل ( صافات آیه 101 و 102) اصحاب کهف ( کهف آیه 13) موسی ( قصص آیه 14) مریم ( آل عمران آیه 37) و یوسف ( یوسف ایه 23 تا 32) نمونه های از جوانان و جوانی و شیوه جوانی کردن را به انسان میآموزد که میتوان با الگوبرداری از آنان جوانی را بر پایه آموزه های قرآنی و کمالی آن به سر آورد.