از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان در چارچوب و محدوده مشیت حکیمانه الهی با اراده خلق شده و دارای حق انتخاب میان حق و باطل و خیر و شر و مانند آنها است. این جبر الهی مقتضی آن است که انسان خواسته یا ناخواسته نمی تواند بی اراده و بی انتخاب آزاد باشد؛ چرا که خدا نرم افزاری در انسان قرار داده که او مجبور است تا انتخاب آزاد ارادی و اختیاری داشته باشد؛ از همین روست که اراده را نمی توان از انسان گرفت؛ زیرا این امور به عنوان سنت های الهی غیر قابل تبدیل است.(روم، آیه 30)
این بدان معنا خواهد بود که اگر انسان را از نظر فیزیکی محدود سازند تا مجبور به کاری شود، ولی نمی توان اراده آزاد و مختار او را از نفس انسان سلب کرد؛ از همین روست که انسان در مقام اندیشه و انگیزه هماره آزاد و مختار و در مقام عمل ممکن است محدود و مجبور به اکراه دیگران شود.
از این مطالب دانسته می شود که انسان هر چند دارای اختیار است، ولی اختیارات او مطلق نیست تا گفته شود که امور به او «تفویض» و واگذار شده است، بلکه با آن که مرید و مختار است، با این همه مجبور است تا در یک محدوده مشیت حکیمانه حرکت کند. از این جاست که امام صادق(ع) می فرماید: لا جَبْرَ وَلا تَفْوِیضَ، وَلکِنْ أَمْرٌ بَیْنَ أمرَیَن؛ نه جبر و نه تفویض بل امری میان آن دو امر است.(اصول کافی، ج 1، ص 160، باب الجبر و القدر و الامر بین الامرین، ح13 )
از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان در امر دین نیز مرید و مختار است و می تواند به اراده اختیاری خویش آزادانه دین یا بی دینی را اختیار کند؛ زیرا در فطرت انسان این آزادی حق انتخاب گذاشته شده است؛ چنان که خدا می فرماید: لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ؛ هیچ اکراه و اجباری در اصل دین نیست.(بقره، آیه 256) و نیز می فرماید: قُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّکُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُوْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُرْ ؛ بگو پروردگار شما خاستگاه حق است. پس هر کسی مشیت کند و بخواهد پس ایمان می آورد و هر که بخواهد پس کافر می شود.(کهف، آیه 29)
پس ایمان و کفر به اراده اختیاری انسان است و کسی او را در این امر مجبور نمی تواند بکند؛ اما باید انسان بداند که پیامدها و تبعاتی برای هر انتخاب اوست که می بایست تن به آن ها بدهد؛ پس اگر ایمان آورد به بهشت می رود و در صورت کفر می بایست بداند او را به غل و زنجیر کشند و به دوزخ می برند.(حاقه، آیات 30 و 31)