قلب انسان که مرتبه از مراتب نفس است، در حالت استوای نفس، به سبب هدایت فطری(طه، آیه 50) الهامات الهی(شمس، آیات 7 تا 9) به گونه ای عمل می کند که انسان در ساحت اندیشه، حقایق را به درستی از باطل باز بشناسد؛ و در ساحت انگیزه، به سوی حقایق گرایش و از باطل گریزش داشته باشد. از این روست که نه تنها حق و باطل، خیر و شر، خوب و بد، زیبا و زشت، ایمان و کفر، شکر و کفران، و تقوا و فجور را می شناسد، بلکه به سوی نخستین ها گرایش و از دومین ها گریزش دارد.
انسان با نفس مستوی و قلب سلیم در ساحت اندیشه در مسیر درست تصور و تصدیق و جزم و قطع علمی داشته و در ساحت انگیزه با نیت و عزم و اخلاص و ایمان وارد میدان عمل می شود.
اما هنگامی که نفس غیر مستوی و قلب غیر سالم شد، در ساحت اندیشه گرفتار شک، ریب و ظن غیر معتبر و در ساحت انگیزه گرفتار تذبذب، نوسان در عمل و تردید می شود.(نساء، آیه 143؛ توبه، آیه 45؛ یونس، آیه 28؛ نجم، آیه 28)
از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همان طوری که الهامات الهی به دو ساحت اندیشه و انگیزه انسان کار دارد(شمس، آیات 7 تا 10)، هم چنین وحی الهی به هر دو ساحت کار دارد؛ زیرا بخشی از آموزه های وحیانی به ساحت اندیشه یعنی معارف و علوم توجه دارد(فاطر، آیات 7 و 31؛ شوری، آیات 13 و 52؛ یوسف، آیه 13)، و برخی دیگر از آیات وحیانی ناظر به ساحت انگیزه و عمل است؛ چنان که در این باره می فرماید: وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ؛ و ما به سوی آنان فعل خیرات را وحی کردیم.(انبیاء، آیه 73)