یکی از مسائلی که در قرآن مطرح است؛ لزوم اقتداء است؛ اقتداء به این معنا این است که چیزی یا کسی را به عنوان «قدوه» قرار بدهیم.
کلمه «قدو» به معنای اصلی است که فروع از آن متشعب می شود؛ از همین رو، به نمونه بارزی که او را اصل قرار داده و به عنوان مثال از او پیروی می کنند، اقتداء گفته می شود. در برابر «قذی» به چیزی گفته می شود که بی ارزش می نماید و دور انداخته می شود و هیچ توجه و اعتنایی به آن نمی شود.
این که انسان چیزی را «اسوه» و سرمشق حسن و نیک اعمال و رفتارش قرار دهد، امری خوب و مناسب است؛ چرا که اسوه قرار دادن غیر از تقلید کورکورانه است؛ زیرا تقلید به معنای قلاده انداختن و کشیدن است؛ انسانی وقتی اسوه می شود یا اسوه قرار می دهد، رفتاری ارادی بر اساس عقلانیت است که البته از نظر قرآن می تواند «اسوه حسنه» یا «اسوه سئیه» باشد؛ زیرا تاکید بر این که پیامبر(ص) اسوه حسنه است که لازم است از او در همه چیز پیروی کرد(احزاب، آیه 21)، خود گواه بر آن است که در برابر اسوه سئیه ای است که نمی بایست از او پیروی کرد.
از نظر قرآن، مومنان می بایست پیامبر(ص) را اسوه حسنه خویش قرار دهند؛ اما از خود پیامبر(ص) خواسته شده تا اقتداء کند؛ زیرا خدا پس از ذکر پیامبران الهی به صراحت می فرماید: أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ؛ نان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده است پس به هدایت آنان اقتدا کن!(انعام، آیه 90)
در این آیه به صراحت بیان شده که ایشان موظف و مکلف هستند که «اقتداء» کنند؛ اما نه به پیامبران گذشته، بلکه اقتداء به مکتب هدایتی آنان اقتداء کند. پس آن حضرت(ص) مامور به اقتداء به پیامبران پیشین نیست، بلکه مامور است تا به اسلام و صراط مستقیم و مکتب الهی که آنان نیز مامور آن بودند، اقتداء کند.
پس از نظر قرآن، مومنان موظف و مامور به اسوه حسنه قرار دادن پیامبر(ص) هستند؛ اما پیامبر(ص) به مامور نیست تا کسی را اسوه حسنه خویش قرار دهد؛ بلکه موظف و مامور است تا بر اساس مکتب الهی که به او وحی می شود، عمل و اقتداء کند.
البته از نظر قرآن، مومنان همان طوری که می بایست پیامبر(ص) را اسوه حسنه خویش قرار دهند(احزاب، آیه 21)، می بایست حضرت ابراهیم(ع) و همراهانش، جز در مساله استغفار برای کافران، اسوه قرار دهند.(ممتحنه، آیات 4 و 6)