از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان دارای نرم افزاری فطری و هدایت گری است که او را به سوی هدف آفرینش راهنمایی کرده و انگیزه حرکت را موجب می شود. این بدان معناست که فطرت الهی انسان، دارای دو قابلیت ادراکی و تحریکی است که تامین کننده اندیشه و انگیزه است؛ زیرا بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، نفس انسانی با نرم افزار فطری خویش قابلیت تشخیص حق و باطل و خیر و شر را دارد، بلکه گرایش به حق و خیر و گریزش از باطل و شر را نیز دارد؛ چرا که خدا در قالب الهام چنین توانمندی را برای نفس انسانی قرار داده است: فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها.(شمس، آیه 8)
البته هر آفریده ای از جمله انسان از این نرم افزار فطری و هدایت تکوینی برخوردار است که او را به سوی حق و نیز تقدیر مقدرش رهنمون می کند که بر اساس مشیت حکیمانه ساماندهی شده است:رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ؛ پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خلقتی بخشیده سپس آن را هدایت کرده است.(طه، آیه 50)
از نظر قرآن، تقدیری که برای انسان رقم خورده همراه با هدایت درونی اوست: وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى(اعلی، آیه 3) که با آسانی راه برای او :فَقَدَّرَهُ ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ ؛ سپس راه را بر او آسان گردانید. (عبس، آیات 19 و 20) و با هدایت تشریعی بیرونی و ظاهری همراه شده است که مطابق با همان هدایت فطری و تکوینی است: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ؛ پس روى خود را با گرایش تمام به حق به سوى این دین کن با همان فطرت و سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداى تبدیل پذیر نیست. این است همان دین قوام بخش و پایدار ولى بیشتر مردم نمى دانند. (روم، آیه 30)
به هر حال ، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نفس انسانی دارای نرم افزاری باطنی و تکوینی به نام فطرت است که به او توانایی تشخیص حق و باطل را در مقام عقل و حکمت نظری می دهد، چنان که در توانایی تحریکی و حرکتی را در مقام عقل و حکمت عملی می دهد. در حقیقت نرم افزار فطری از این توان برخوردار است تا اندیشه راستین و انگیزه آهنین درستین را برای او ایجاد کند و از نظر اندیشه و انگیزه او را در مسیر حکمت الهی و اهداف آفرینش قرار داده و پیش برد. بنابراین، فطرت انسانی به تنهایی برای هدایت شخص به کمال کفایت می کند؛ ولی از آن جایی که اکثریت مردم با فجور و گناه آن را دفن و دسیسه(شمس، آیه 10) یا دچار زنگار گرفتگی(مطففین، آیه 14) یا مختوم(بقره، آیه 7) می کنند، توانایی ادراکی و گرایشی آن فطرت الهی از دست می رود؛ چرا که از نظر قرآن، وقتی بصیرت از دل برود دیگر ناتوان از شناخت و رویت حق خواهد بود(حج، آیه 46) و انگیزه حرکت به سوی حق را نخواهد داشت؛ زیرا حق را باطل دیده و گرایش به باطل را حق می شمارد.(بقره، آیات 7 تا 15)
البته فضل و رحمت خاص الهی به بشر تعلق گرفته و افزون بر هدایت باطنی فطری تکوینی خدا با ارسال رسولان و کتب آسمانی مردمان را به هدایت بیرونی و تشریعی یاری کرده است که دلهای دارنده فطرت را افزون از تقوای فطری به تقوای خاص و اخص تقویت می کند و راه رشد و فلاح را برایش روشن می سازد.(بقره، آیات 2 تا 5 و 38 ؛ مائده، آیه 93؛ حجرات، آیه 7)
از نظر قرآن، نفس در حالت فطری خویش توانایی هایی دارد که نه تنها ساحت ادراکی اش به اندیشه حق روشن می شود، بلکه ساحت تحریکی اش به انگیزه تقوای الهی به حرکت در می آید تا جایی که اگر بر خلاف حق و خیر عمل کند، او را سرزنش کند؛ زیرا نفس در ساختار ذاتی خویش «لوامه» و سرزنشگر است و اگر خلاف حقی در اندیشه یا انگیزه بیابد شخص را سرزنش می کند؛ از این روست که خدا به نفس لوامه به عنوان ساحتی از ساحت نفس و مرتبه از مراتب آن سوگند می خورد و می فرماید: وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ؛ و سوگند به نفس لوامه و وجدان بیدار و ملامتگر که رستاخیز حق است. (قیامت، آیه 2)
البته این نفس لوامه تا زمانی فعال است که دفن و دسیسه و مختوم و مطبوع نشده باشد.