از نظر آموزه های وحیانی هدایت نور است. این بدان معنا خواهد بود که ضلالت به عنوان نقیض آن، فقدان نور خواهد بود. به این معنا که نسبت میان هدایت و ضلالت نسبت تناقض همانند وجود و عدم وجود یا وجود و عدم است. پس اگر هدایت امری وجودی است، نقیض آن، ضلالت امری عدمی خواهد بود.
از آیات قرآنی این معنا به دست می آید که ضلالت به معنای نرسیدن فیض هدایت به شخص است. البته از آن جایی که تنها هدایت به دو بخش ابتدایی و پاداشی تقسیم می شود که ابتدایی آن برای همه هستی (طه، آیه 50) و پاداشی آن خاص انسان و جنیانی است که از هدایت ابتدایی بهره برده اند و با تقوای برخاسته از هدایت ابتدایی به هدایت پاداشی رسیده اند(بقره، آیات 2 و 3)؛ ولی از نظر قرآن، ضلالت تنها کیفری است؛ یعنی کسی که از هدایت ابتدایی فطری بهره نبرده و متقی به تقوای فطری – تکوینی نشده، گرفتار ضلالت می شود؛ یعنی چون هدایت فطری و نور آن را دفن و دسیسه کرده (شمس، آیات 7 تا 10)، دیگر از هدایت تشریعی پاداشی نیز بی بهره می شود و فیضی از این سو به او نمی رسد.
در حقیقت بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، ضلالت و اضلال که هماره کیفری است، فقدان فیض نور هدایت تشریعی به سبب دفن و دسیسه نور هدایت فطری – تکوینی ابتدایی است.