تمثل از واژه مثل به معنای حضور می آید؛ از همین روست که در فرهنگ عربی از مثول در دادگاه و حضور در محضر قاضی سخن به میان می آید: القِیَامُ مُثُولٌ أَمَامَ الْمَحْکَمَةِ.
البته واژه مثل به معنای همانند، صورت، شبیه و مانند آنها و امتثال به معنای اطاعت و اتباع آمده است.
در فرهنگ قرآنی بارها از مثل و مثال استفاده شده است؛ ولی در یک جا از «تمثل» برای بیان نوعی رویت و شهود بهره برده شده است؛ چنان که در باره ملاقات جبرئیل با حضرت مریم(س) خدا در قرآن می فرماید: فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا ؛ و در برابر آنان پرده اى بر خود گرفت. پس روح خود را به سوى او فرستادیم تا به شکل بشرى خوشاندام و کامل بر او تمثل یابد و این گونه نمایان شد. (مریم، آیه 17)
به نظر می رسد که تمثل نوعی رویت شخصی است که برای دیگران حاضر در آنجا غیر قابل رویت است؛ این تمثل به یک معنای نوعی تجربه شخصی به اصطلاح امروزی است؛ یعنی کنش پذیری و انفعال که بیرون از حواس پنجگانه است؛ زیرا اگر تحت حواس پنجگانه در می آمد، دیگران نیز آن را مشاهده می کردند؛ چنان که در مساله حضرت ابراهیم(ع) فرشتگان از جمله جبرئیل تجسم می یابد و برای حضرت ساره نیز قابل مشاهده است؛ زیرا حضرت ابراهیم(ع) گمان کرد که آنان انسان هستند و برایشان گوساله فربه ای آورد.(صافات، آیات 24 تا 29)
پس تمثل یک تجربه شخصی است که انسان با غیر از حواس پنجگانه آن را درک می کند. تجربه است؛ زیرا حقیقی و واقعی است؛ بلکه واقعی تر از آن چیزی است که با حواس پنجگانه درک می شود؛ البته از آن دست تجربیاتی نیست که شخص در آن «فعال» باشد، بلکه منفعل است؛ زیرا کنشی نیست که او به فعل خویش انجام دهد، بلکه تنها کنش پذیر و منفعل است؛ بنابراین، ممکن است تکرار نشدنی باشد؛ برخلاف تجربه های مادی که قابل تکرار بلکه انسان در آن فاعل و فعال است، نه منفعل و کنش پذیر.
در تمثل حقیقت برای شخص در عامل مثال منفصل تحقق می یابد، نه در مثال متصل که جزو تخیلات باشد؛ از همین رو، تمثل غیر از تخیل است. این امر همانند چیزی است که انسان پس از مرگ یا توفی در خواب به عالم برزخ و عالم مثال منفصل می رود و چیزهایی را می بیند که رویتی حقیقی ولی از جنس تمثل و مثال است. با این فرق که تمثل در عالم بیداری و با برداشته شدن پرده از دیدگان قلب و رویت قلبی رخ می دهد و شخص حقیقی را بیرون از ذات خویش تجربه می کند که با این همه شخصی است؛ زیرا پرده از دیدگان قلب او کنار رفته است، نه دیگران. البته اگر کسانی دیگر نیز باشند که کشف الغطاء برایشان اتفاق افتاده باشد، آنان نیز تمثلی که برای تحقق یافته را رویت می کنند.
به سخن دیگر، تمثل در صقع ذات نیست، بلکه در خارج از ذات است، ولی تجربه ای شخصی است که برای دیگران قابل رویت نیست.