از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر چند که ایمان و عمل صالح موجب کسب معیاری برای رستگاری به نام تقوای الهی است تا جایی که هر کسی ایمان با ثبات تر و اعمال صالح بیش تری داشته باشد، به تقوای الهی نزدیک بوده چنان که محسنین از اهل احسان به سبب عفو(بقره، آیه 237) و عدالت قسطی (نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8) این گونه به تقوای نزدیک تر هستند که ملاک و معیار ارزش گذاری خدا است؛ چنان که می فرماید: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ(حجرات، آیه 13)؛ اما باید به این نکته اساسی و کلیدی توجه داشت که تقوای الهی خود عاملی برای کسب چیزی است که از آن به علم یاد می شود؛ چنان که خدا به صراحت در باره این هدف از عبادت بر اساس آموزه های اسلامی و هدایت های الهی کسب تقوا است(بقره، آیه 21) تا با این تقوا انسان به چیزهایی برسد که یکی از اساسی ترین آن ها علم است، به صراحت می فرماید: وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ؛ تقوای الهی پیشه کنید تا افزون بر چیزهایی دیگر خدا به تعلیم شما بپردازد.(بقره، آیه 282)
باید توجه داشت که وقتی معلم انسان خدا و تعلیم به دست او، این تعلیمات مانند تعلیمات معلمان دیگر نیست که مقداری معلومات را به شکل کلمات و الفاظ یا رفتار به انسان بیاموزد و مفاهیمی را در ذهن انسان شکل دهد که دانایی او را تشکیل می دهد، بلکه تعلیم الهی به شکلی است که وی نسبت به معلومات خویش به دارایی می رسد و افزون بر این که به یقین شهودی و حضوری نسبت به معلوم دست می یابد، بلکه آن را به عنوان دارایی جزو ذات خویش می سازد. از همین روست که وقتی حضرت خضر(ع) به تعلیم الهی از علم لدنی برخوردار می شود، از برتری نسبت به حتی موسی(ع) سود می برد؛ زیرا او از دارایی برخوردار است نه دانایی صرف.(کهف، آیات 65 تا 85)
البته از آن جایی که اموری چون ایمان و تقوا و نیز آثار آنها از جمله علم و یقین دارای مراتب تشکیکی و درجات بسیاری است(مائده، آیه 93؛ فتح، آیه 4)، هم چنین علوم و یقین دارندگان ایمان و تقوا نیز دارای مراتب و درجات بسیاری است که به عنوان نمونه در آیات قرآنی از علم الیقین و عین الیقین(تکاثر، آیات 5 و 7) و حق الیقین(واقعه، آیه 95؛ حاقه، آیه 51) سخن به میان آمده است.
از نظر قرآن، درجات انسانی که مقامات عرفانی شخص را نیز مشخص می کند، بر اساس همین درجات علم افراد مشخص خواهد شد. بنابراین، مومنی که عمل صالحی را بر اساس علم و یقین انجام می دهد با مومنی که از چنین معرفتی برخوردار نیست، در یک سطح نیست. هر عملی مومن بدون علم و یقین، موجب یک درجه برای اوست؛ در حالی که عمل مومن عالم دارای چند درجه است؛ چنان که خدا به صراحت به این نکته توجه می دهد و می فرماید: یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ؛ خدا کسانی از شما را که ایمان آوردند، درجه ای بالا می برد؛ و کسانی که دارندگان علم هستند درجاتی بالا برده و رفعت می بخشد.(مجادله، آیه 11)
باید توجه داشت که «درجاتٍ» تمییز برای «یرفع» دوم محذوف در عبارت و جمله است؛ چنان که تمییز جمله اول یعنی «یرفع الله الذین آمنُوا» محذوف است که همان «درجةً» است؛ یعنی یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ «درجةً» وَ «یَرْفَعِ اللَّهُ» الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ . پس از نظر قرآن خدای رفیع الدرجات (غافر، آیه 15) درجات هر کسی را بر اساس درجات علم افزایش می دهد؛ به سخن دیگر، مؤمن عالم چند درجه دارد و مؤمن غیر عالم یک درجه. در این میان مومنان دارای علم در سطح حق الیقین در اوج تمامی همه درجات قرار می گیرند و مراتب دیگر از علم الیقین و عین الیقین هر چند که دارای درجاتی هستند که از درجه مومن غیر عالم بسیار بالاتر است، ولی در سطح حق الیقین نیست.