از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ولایت امانتی الهی است که برای انسان حق و تکلیفی را موجب می شود. انسان می تواند از حق خویش بگذرد، ولی حق ندارد از تکلیف عدول کند. بنابراین، می توان از حق ولایت پدری به نفع مادر عدول کرد، ولی نمی توان از تکلیف آن عدول کرد؛ یعنی ولایت همان طوری که حق است، تکلیفی نیز در ذات خود دارد.
از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان می بایست ولایت را به عنوان یک امانت به صاحب اصلی امانت یعنی خدا بازگرداند؛ زیرا ولایت مطلق از آن خدا است(شوری، آیات 9 و 28)؛ و هر ولایتی دیگر از جمله ولایت انسان از آن جا نشات می گیرد.
انسان می بایست امانت ها را به صاحبان آن بازگرداند: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا ؛ خدا به شما فرمان مى دهد که همه امانات را به صاحبان آنها رد کنید؛ و چون میان مردم داورى و حکم مى کنید به عدالت داورى کنید؛ در حقیقت نیکو چیزى است که خدا شما را به آن پند مى دهد. خدا شنواى بیناست. (نساء، آیه 58)
خدا در این آیه به صراحت و تاکید مضاعف به مردم فرمان می دهد امانات را به اهلش بسپارند. با نگاهی به سیاق این آیه و آیات پس و پیش دانسته می شود که مراد از امانت همان امانت ولایت، رهبری و زمامداری است؛ زیرا همان طوری که از خود آیه به دست می آید سخن از حکومت بر اساس عدالت و بر اساس آیه 89 اطاعت از خدا و رسول الله و أُولِی الْأَمْرِ است؛ و آیه 90 نیز از تحاکم به طاغوت نهی می کند که به معنای تولی نسبت به ولایت الله و تبری نسبت به ولایت طاغوت است؛ و آیات قبل چون 51 و 53 و 54 نساء نیز از به مساله ملک و حکومت توجه می دهد و بیان می کند که بسیاری از مردم نسبت به ولایت الهی معصومان(ع) حسادت می ورزند(روایات تفسیری ذیل آیه) و به جای آن که به ولایت آنان گرایش داشته باشند، به ولایت طاغوت گرایش دارند. اینها همه دلالت می کند که انسان با انتخاب درست می بایست ولایت را به اهلش بازگرداند و بسپارد که به تعبیر قرآن، «حَفِیظٌ عَلِیمٌ » یعنی متخصص و متعهد هستند.(یوسف، آیه 55)