برخی چون فخر رازی در تفسیر قرآن به این نتیجه رسیده که علم الهی نسبت به معلوم موجب جبر است؛ زیرا اگر بگوییم خدا نسبت به اطاعت و معصیت مردم، علم ازلی ندارد، معاذ الله خدا جاهل است؛ و این باطل است؛ و اگر بگوییم که خدا علم ازلی دارد، این علم ازلی موجب می شود که مردم اطاعت یا معصیت کنند؛ پس این جبر است؛ زیرا اگر این امر اتفاق نیافتد، علم خدا جهل می شود.
در پاسخ می بایست گفت: علم هرگز اجبار را به دنبال ندارد؛ زیرا علم الهی نسبت به اطاعت شخصی یا معصیت دیگری، به این تعلق گرفته که این شخص بر اساس اراده اختیاری و حق انتخاب خویش اطاعت یا معصیت می کند؛ یعنی هر یک می توانست به اراده اختیاری خویش این کار را نکند و کار دیگر را انجام دهد؛ ولی خدا می داند که این شخص بر اساس میل و اراده و اختیار اهل معصیت است یا اهل اطاعت.
پس این چنین نیست که علم ازلی خدا علت عصیان شخص عاصی باشد؛ بلکه حتی خدا نسبت به کاری که انجام می دهد علم ازلی دارد، یعنی خدا می داند در آینده چه کاری انجام می دهد؛ بر اساس نظر فخر رازی خدا نیز می بایست به سبب همین علم ازلی خود به اعمالش، مجبور باشد؛ در حالی که چنین نیست.
به سخن دیگر، علم ازلی خدا به عمل خود یا دیگران از مومنان مطیع و کافران عاصی به معنای جبر نیست؛ زیرا علم ازلی موجب جبر و اجبار نیست.