عاقل کسی است که در ساحت نظری، خداشناس است و در ساحت عملی خداگرا؛ یعنی گرایش به خدا دارد و می خواهد خدایی و متاله شود. چنین کسی دنبال معرفت الله و معرفت پروردگارش می رود و با شناخت و معرفت نسبت به جزئیات و کلیات روان و نفس خویش در می یابد که پروردگارش چه صفات کمالی دارد و بر آن است. از همین روست که در حوزه شناخت عقلی بر اساس «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ»(مصباح الشریعه، ص 13) عمل می کند؛ چنان که در ساحت عقل عملی نیز تلاش می کند تا در چارچوب اسلام و صراط مستقیم آن، بندگی کرده و صفات الهی را در خود ظهور دهد و مظهر پروردگارش باشد: مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحمَن وَ اکتُسِبَ بِهِ الجنَان؛ زیرا چنین شخصی می داند که خروج از دایره شناخت عقلی خدا به معنای جهالت عقلی، و خروج از دایره گرایش عقلی به خدا ، سفاهت عقلی است؛ چنان که خدا به صراحت می فرماید: وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ؛ کسی نسبت به ملت ابراهیم بی رغبت و دور نمی شود، مگر آن که نفس خویش را دچار سفاهت کرده باشد؛ چرا که سفاهت نفس به این است که شخص نفس خویش را سبک کند و حکمت الهی را در جان خویش تحقق نبخشد و متاله و خدایی نشود.
پس از نظر قرآن، عاقل همان عالم خداشناس و پروردگارشناس و عامل به اسلام است؛ زیرا این گونه شخص خود را از جهالت عقل نظری و سفاهت عقل عملی دور نگه می دارد. بنابراین، این گونه می توان گفت که فرق عاقل عالم عامل و سفیه جاهل عاطل دانسته می شود؛ چرا که شخص کافر انسان سفیه نادانی است که عمل مبتنی بر عقلانیت را تعطیل کرده و در نظر و عمل از عقل بی بهره شده است.