شک بر خلاف تردید به حوزه اندیشه و ساحت ذهن و قلب ارتباط دارد؛ زیرا تردید به معنای پا پیش و پس گذاشتن و آمد و شد در هنگام عمل است؛ اما شک در ساحت علم و اندیشه است.
انسان وقتی گرفتار شک علمی یا روان شناختی است، انگیزه ای استوار نخواهد داشت و در مقام عمل دچار تردید می شود.
بنابراین، برای این که در انگیزه و عمل تردید از میان برود، می بایست شک های علمی و روان شناختی از میان برود.
شک علمی یا شک منطقی آن است که شخص در یکی از دو مقدمه برهان ، قطع و یقین ندارد، بنابراین نمی تواند نتیجه بگیرد. به عنوان نمونه در روایتی آمده که فقاع حلال است و در روایتی آمده که فقاع حرام است. در این موارد که تعارض ادله است؛ یعنی وقتی روایتها از نظر سند و دلالت تمام است، شخص با تعارضی که در مفاد ادله است، مواجه می شود و نمی تواند بفهمد که فقاع حلال است یا حرام. این شک حکمی موجب می شود تا در عمل نیز تردید داشته باشد؛ البته اصل برائت می گوید که تا چیزی به قطع حرام شناخته نشده، حلال است؛ هر چند که اصل احتیاط می گوید که آدم عاقل در چیزی که قطع ندارد و احتمال حرمت و گناه می دهد، وارد نمی شود.
به نظر می رسد که در مسائل شخصی و فردی می توان بر اساس فقه فردی، احتیاط کرد؛ اما در مسائل اجتماعی که فقه اجتماعی باید اصالت برائت را جاری کرد؛ زیرا اگر بخواهیم در میان امت حکمی بکنیم، می بایست مصالح و مفاسد اهم را در نظر گرفت؛ بنابراین، جایی برای احتیاط نیست.
اما شک روان شناختی همان شکی است که انسان کثیرالشک و آدم وسواس به آن دچار است؛ چنین شکی را نمی توان مبنا قرار داد؛ زیرا چنین شخصی شک علمی ندارد، بلکه شک روان شناختی دارد؛ چنان قطع قطاع نیز اعتباری ندارد؛ زیرا قطع روان شناختی است، نه یک قطع علمی.
از نظر قرآن، بدگمانی ها و سوء الظن ها همانند وسواس های فکری یک بیماری روانی است که باید درمان شود. از این روست که فرمان می دهد تا انسان ها شک روان شناختی و بدگمانی را کنار بگذارند و با حسن الظن با دیگران مواجه شوند.(نور، آیه 11؛ حجرات، آیه 12)
شک علمی زمانی شکل می گیرد که مثلا شخص به اصل علیت باور دارد، آن جاست که به سبب استدلال و برهان می بیند که نمی تواند یکی از دو حکم را نفی یا اثبات کند؛ یعنی می ماند که آیا حلال است یا حرام است؛ زیرا با تعارض ادله مواجه شده است؛ اما کسی که اصل علیت را قبول ندارد و مثلا معتقد به تصادف است؛ چنین شخصی نمی تواند شک علمی داشته باشد؛ زیرا چنین شخصی نمی تواند چیزی را اثبات یا نفی کند؛ البته نه به دلیل این که تعارض ادله وجود دارد، بلکه به دلیل این که قائل به اصل علیت نیست تا بر اساس و مبنای آن برهان و استدلالی داشته باشد.
از نظر قرآن، بسیاری از مشرکان و مخالفان معاد، به دلیل آن که نمی توانند با استدلال و برهان، به اثبات یا نفی آن بپردازند، دچار شک غیر علمی هستند؛ از همین روست که نهایت چیزی که می گویند، نفی و اثبات علمی نیست، بلکه استبعاد ظنی است؛ از همین رو می گویند: ذلِکَ رَجْعٌ بَعید؛ آن رجعتی بعید است.(ق، آیه 3)
به هر حال باید توجه داشت که شکّ روان شناختی و هم چنین قطع روان شناختی، به بیماری قلبی و روانی انسان باز می گردد و هیچ راه علمی ندارد؛ بنابراین ، چنین شکی با شک علمی متفاوت است.