در سفر آفریقا به بیشتر کشورها که وارد می شدیم نکته ای برایم جالب بود. در برخی از نقاط با مردمی مواجه می شویم که زندگی ایشان هفتگی است. به این معنا که تمام برنامه ریزی ایشان برای یک هفته است. با برخی از ایشان وقتی به گفت و گو می نشینی بیان می دارند که هدف ایشان از زندگی گذراندن روزها به یک شنبه است. تمام تلاش و کوشش خود را بر این متمرکز می کنند تا پایان هفته ای خوب و خوشی داشته باشند. یک هفته تمام کار و کوشش می کنند تا مبلغی فراهم آورند و در یک شنبه ای آن را هزینه کنند. خوشی آن ها چیزی جز یک شب در دانسینگ گزارنی نبود. در آن پایان هفته از غروب تا بامدادن می خورند و با رقص و جشن همه توان و انرژی خود را به پایان می رسانند. از روز دوشنبه به امید روز یک شنبه همان کار تکرار می شود. این داستان مردمی است که چنین عمر خود را می گزارنند.
در برخی دیگر از نقاط با مردمی مواجه شدم که برای شب برنامه داشتند و زندگی ایشان روزانه بود. به این معنا که تلاش ایشان به این بود که روز خود را بگذرانند و شبی را خوش باشند. بیش از همان روز برنامه ای نداشته و تلاشی بیش از آن نمی کردند و ثروتی نمی اند وختند. اینان مردم بومی این قاره بودند و این گونه می زیستند . تلاش برای گذران روز خود و رسیدن به خوشی شب و جشن و سرور شبانه اش. اینان همواره تکرار می کردند مورا مورا( یعنی آهسته آهسته) در هیچ کاری شتابی نداشتند و هیچ تلاشی برای فردا به عمل نمی آوردند. البته وضع در همه آفریقا سیاه این گونه نبود بلکه در نهایت می توان به این نتیجه رسید امید زندگی در ایشان به روز و هفته و ماه در نهایت ختم می شود. البته شاید این نگاه ما به مساله باشد و از نظر ایشان این گونه تحلیل و تبیین نشود. شاید به نظر ایشان زندگی آن گونه نیست که برنامه ای برای ماه و یا سال و یا سالها و یا نسل ها داشته باشیم.
در همان آفریقا با مردمی مهاجر رو به رو می شویم که از اروپا و آسیا آمده اند. ایشان هم مدیران جوامع آفریقایی را تشکیل می دهند و هم سرمایه داران آن جا را. از این رو ایشان بر خلاف تفکر حاکم آفریقا با فرهنگی دیگر همه تلاش ها را برای سال ها و بلکه نسل ها تنظیم و تدوین کرده اند. این گونه است که هر چه آفریقا کم تر در اندیشه جمع کردن و انباشت است ایشان در فکر انباشت ثروت هستند. خانه ها آنان از کاه و گل و برگ های درخت نارگیل و موز است و خانه ایشان از سنگ خارا و سیمان و بتون مقاوم. این گونه است که دو فرهنگ متضاد در افریقا در کنار هم قرار می گیرد. آن یکی کم کاری می کند و آن دیگری می چاپد و بی گاری می کشد.
اکنون پرسش من این است. ما ایرانیان که برای نسل ها برنامه ریزی داریم چگونه کار خویش را توجیه می کنیم؟ آیا اهل توکل هستیم و یا اهل تکاثریم ؟
واقعا کدام بینش درست است و کدام مفید است؟
در بینشی می توان به فرهنگ ایرانی و اسلامی خود این گونه پرداخت که از امیرمومنان (ع) روایت شده است: اعمل لدنیاک کانک تعیش ابد الدهر و اعمل لاخرتک کانک تموت غدا؛ آن چنان برای دنیا خود کار کن که گویی همیشه روزگار زنده ای و چنان برای آخرت خود تلاش کن که گویی فردا می میری .
در این جا روشی را بیان می کند که جمع میان دو نظر است. برای آخرت چنان باید حرکت و عمل کرد که گویی فردا روز بازرسی و حساب و کتاب است و برای دنیا و آبادانی آن چنان تلاش کن که گویی که همواره زنده ای.
بنابراین نه روش آفریقایی درست است و نه روش آسیایی و اروپایی ، بلکه باید روش اسلامی را اختیارکرد که هم برای دنیا با نگاه آخرتی و هم برای آخرت با نگاه دنیای عمل کرد. یعنی همان زمان که برای ابدالدهر برنامه ریزی می کنی باید با این اموال و ثروت توشه آخرت خود را فراهم سازی و از انفاق و کمک باز نیایستی .