خدا در قرآن می فرماید که ابلیس از نسل جنیان(کهف، آیه 50) در ساحت قدس عرش الهی با فرشتگان بود و از همین روست که در خطاب کلی که اکثریت آنان از فرشتگان بود، وارد می شود(همان)؛ زیرا وقتی اکثریت با فرشتگان است و تنها یک نفر از طائفه جن در آن جمع حضور دارد، خطاب به اکثریت می شود؛ مگر آن که اقلیت در چنان جایگاهی باشد که نه تنها مورد خطاب مستقیم قرار گیرد، بلکه حتی خطاب اصلی به سوی او باشد، چنان که در خطاب به امت وقتی پیامبر(ص) یا معصومان (ع) مطرح هستند، آنان ملاک در خطاب قرار می گیرند.
به هر حال، ابلیس جنی تا جایی بالا می رود که در میان فرشتگان به عبادت می پردازد. وقتی خدا انسانی را آفریده که مظهر تمام صفات و اسمای الهی بود، به طور طبیعی او می بایست خلیفه الله شود و مسئولیت مدیریت ما سوی الله را به عنوان مظهریت در ربوبیت به عهده گیرد؛ اما ابلیس «بشریت» خلیفه الله حضرت آدم(ع) را دید و به همین ظاهر بسنده کرد و حکم نمود: قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ؛ ابلیس گفت: من بهتر از او هستم؛ مرا از آتش آفریدی و او را از گل خلق کردی.(ص، آیه 76؛ اعراف، آیه 12) بنابراین، بر خلیفه الله به عنوان اطاعت و پذیرش خلافت سجده نکرد و عصیان ورزید. خدا نیز او را از ساحت قدس الهی خارج کرده و فرمود: قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ؛ وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ؛ فرمود: پس از آن مقام بیرون شو که تو رانده اى و تا روز جزا لعنت من بر تو باد! (ص ، آیات 77 و 78) و نیز فرمود:قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ؛ فرمود: از آن مقام هبوط کن و فرو شو! تو را نرسد که در آن جایگاه تکبر نمایى! پس بیرون شو که تو از خوارشدگانى. (اعراف، آیه 13)
از آیات قرآنی بر می آید که ابلیس نخواست(نه این که نتوانست) حقیقت و باطن مظهریت اسمایی حضرت آدم(ع) را ببیند و همین نخواستن از پذیرش برتری آدم در مظهریت صفات و اسماء الهی( و نه ناتوانی از درک حقیقت مظهریت) موجب می شود تا از درگاه الهی رانده شود.
مرحوم آیت الله حکیم قمشه ای در این باره می سراید:
جُرمش این بود که در آینه عکس تو ندید
ورنه بر بوالبشری ترک سجود این همه نیست.