بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، انسان در زندگی لازم است تا صبور باشد؛ زیرا مواردی است که لابد صبر کرد؛ مثلا بر مصبیت ها لازم است صبر کرد، یا در اطاعت و انجام تکالیف سخت چون نماز و روزه و جهاد می بایست صبر و استقامت ورزید، یا در ترک گناه و هنگام دیدن عوامل شهوت زا می بایست صبر ورزید و مقاومت داشت تا بتوان از آن عبور کرد.
از همین روست که در روایت از صبر هنگام معصیت سخن به میان آمده است؛ اما این بدان معنا نیست که انسان هنگام دیدن معصیتی، سکوت و خاموشی گزیند و سخن و اعتراضی نداشته باشد، بلکه لازم است به حکم امر به معروف و نهی از منکر، سخنی بگوید و اعتراضی کند.
حضرت موسی(ع) به عنوان پیامبران اولوا العزم، از مقام صبر و صبور بلکه «صبار» بهره مند بود؛ ایشان به حضرت خضر(ع) تعهد می دهد تا ملتزم به «صبر» حتی نسبت به چیزهایی باشد که از باطن آن خبری ندارد و ملکوت و باطن آن مشهود او نیست؛ اما در سه حرکتی که حضرت خضر(ع) انجام می دهد، بر خلاف تعهدات اعتراض می کند و صبر پیشه نمی کند؛ زیرا او حتی اگر متعهد و ملتزم شده بود تا در برابر کنش های حضرت خضر(ع) سخنی نگوید و اعتراض نداشته باشد، ولی وقتی خلاف شریعت را می بیند، به حکم عقل و نقل نمی تواند صبر کند و بی درنگ اعتراض می کند؛ زیرا صبر بر خلاف شرع درست نیست و کسی نمی تواند بگوید من در برابر معصیت دیگری صبر کردم و اعتراض نکرده و سخنی نگفته امد؛ زیرا صبر در این موارد جایز نیست و انسان می بایست به حکم شریعت الهی، اعتراض کند و نهی از منکر نماید.(کهف، آیات 65 تا 82)