برخی از اعمال است که نشانه است و این نشانه ها پیام هایی هستند که اگر به خوبی درک شود و به درستی به واکنش نشان داده شود می تواند زندگی آدمی را از این رو به آن رو بر گرداند. نشانه ها همه جاست و می توان به آسانی با آن ارتباط بر قرار کرد. هر نشانه بیان از راه و چاهی است. در قدیم مردم بر این باور بودند که صدای کلاغ نشانه مرگ است و نیاز صدای جغد خرابه نشین خبر از امر ناخوش و ناپسندی دارد که ارتباط به نابودی هستی و یا عمران و آبادانی دارد. صدای کبوتر صدای صلح و خبر خوش است . این ها نشانه هایی است که مردم بدان باور دارند و با آن تفال و یا تطیر می زنند. در قرآن آمده است که قوم یهودی و نیز قبطیان مصری به حضرت موسی (ع) تطیر می زدند و می گفتند : از زمانی که تو آمده ای زندگی ما به هم ریخته و بدبختی و بی چارگی به ما روی آورده است.
این گونه نشانه ها و یا بهره گیری از نشانه در همه اقوام وجود داشته و دارد. البته این گونه نیست که همه نشانه ها درست باشد و یا تفسیر و تعبیر ما با واقعیت هماهنگ و سازوار گردد ولی از آن جایی که گفته اند تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها ؛ باید پذیرفت که این مساله ریشه از واقعیت و امر درستی دارد هر چند که برخی به جهت جهل و نادانی و عدم اطلاع کافی و وافی نمی توانند به معنای درست نشانه ها برسند. با این همه این مسائل و امور هیچ از ارزش نشانه ها نمی کاهد و آن را بی ارزش و بی اعتبار نمی سازد. از این روست که قرآن از جهان هستی و حتی از آموزه های و گزاره های کتبی خود به نشانه و آیات یاد می کند و آن را نشانه ای به سوی حق و حقیقتی به نام خدا می داند.
یکی از نشانه ها را امروز مطرح می کنم تا بدانیم که چگونه خدا و پیامبرش خواسته اند تا جایگاه امیرمومنان را بازشناسند و خلق گریزان را به راه آورند. در سوره مجادله دستوری است که خداوند به مومنان و مسلمانان می دهد. در آن جا آمده است که اگر می خواهید با پیامبر (ص) در گوشی سخن بگویید و نجوا کنید باید پیش از این کار صدقه ای بدهید.
این حکمی است که موجب شد تا کم تر مردمان وقت و بی وقت مزاحم رسول الله (ص) شوند. زیرا برخی برای نجوا کردن و در دل کردن وقت و بی وقت مزاحم آن حضرت (ص) می شدند و حتی گفته شده که یکی از ایشان ( ظاهرا ابوهریره چنان که خودش گفته است) برای خوردن ناهار و غذای مجانی و بی زحمت به عنوان پرسش و پاسخ پس از نماز همراه آن حضرت می شد تا به درخانه می رسید و مهمان او می شد و تا وقت زیادی هم می نشست و مزاحم آن حضرت می شد به طوری که زندگی آن حضرت به این طریق مختل می شد. خداوند در این آیه و آیات دیگری می کوشد تا کمی از رنج آن حضرت بکاهد. این گونه شد که کم تر کسی به سراغ آن حضرت می آمد. می گویند در مدتی که این آیه و حکم آمده بود هیچ کسی حاضر نشد تا صدقه ای بدهد و به دیدار آن حضرت بشتابد و با آن حضرت در دلی کند. تنها کسی که این کار را کرد حضرت امیرمومنان بود که این کار را کرد و با پرداخت صدقه به دیدار آن حضرت شتافت و با او نجوا کرد. این حکم به زودی به علت کوتاهی مردمان بر داشته شد و خداوند در همان سوره ضمن سرزنش مردمان و مومنان حکم را نسخ و الغا می کند. این گونه می شود که این حکم و دستوری الهی و قرآنی می شود که در ازل و ابد تنها یک نفر (امیرمومنان علیه السلام ) بدان عمل می کند و هیچ کسی دیگری از این نعمت برخوردار نمی گردد. این یکی از نشانه ها برای اهل خرد است. نشانه ای از غیب است که باید از آن بهره جست و دریافت که چه کسی واقعا و برای خدا گام بر می دارد و هیچ تلاش و کوشش او جز رضای خدا نیست . کسی که در عمرش پاک مانند و گرد ظلم بر او ننشست. چه دیگران بت پرستانی بودند که مصداقی از عنوان عام ظلم است و عهد الهی امامت و رهبری امت به کسانی که اهل ستم بوده اند نمی رسد : لاینال عهدی الظالمین.