خدا در قرآن می فرماید: قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ؛ بگو هر کسی بر «شاکله» خودش عمل می کند.(اسراء، آیه 84)
شاکله از واژه «شکل» به معنای «التباس» و «کمال یابی» و «تصویرسازی» ، «مخلوط سازی» و «تالیف» است. «شکال» چیزی است که با آن پای جانوری را می بندند تا حرکت نکند. هم چنین شکل دهی به نوشته به معنای نقطه گذاری و حرکت نگاری است که به نوعی کمال بخشی به آن نوشته است. کلمه « اشکال و أَشکَلَه» به سؤال ها، نیازها و کلیه مسایلى گفته مى شود که، به نوعى انسان را مقیّد و مهار مى سازد.
مراد از «شاکله» در این آیه به معنای معناى ساختار و بافت روحى انسان است که در اثر وراثت و تربیت و فرهنگ اجتماعى براى انسان پیدا مىشود؛ زیرا از آنجا که روحیات، سجایا و عادات هر انسانى او را مقید به رویه اى مى کند، به آن «شاکِلَه» مى گویند. بر همین اساس، چیزی که «مَلکه و مُقوّم» ذاتی انسان شده باشد، همان «شاکله» انسان است. به این معنا که اگر مومنان «قوامین بالقسط» باشند، هر گاه در کاری وارد شود، بر آن است تا «قسط» را به تمام معنا حتی نسبت به دشمنان خویش اقامه کند.(نساء، آیه 135؛ حدید، آیه 8)
البته بعضى «شاکله» را به معناى فطرت گرفتهاند، در حالى که فطرتها یکدست و ثابت است و تبدیل و تحویلی در آن راه نمی یابد(روم، آیه 30؛ اسراء، آیه 77)، بلکه تنها «تغییر» می یابد که آن نیز مربوط به «دسیسه نفس و ختم قلب و طبع آن» است.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 7 تا 15؛ رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53)؛ اما آنچه در انسانها موجب تفاوت رفتارها می شود ، و خدا از آن به «عمل بر اساس شاکله» تعبیر کرده است، همان «شاکله»، یعنی انگیزهها، خلق و خوى، عادات و بافت فکرى و خانوادگى افراد است که «ملکه و مقوّم ذاتی و وجودی شخص» شده است و از نظر قرآن، عمل هر کس هم در گرو آن شاکله است.
از آن جایی که حقیقت هر چیزی «محتوای باطنی و ملکوتی» آن است، امام صادق(ع) حقیقت «شاکله» را «نیت» دانسته است.(تفسیر نورالثقلین، ج 3 ، ص 214؛ تفسیر نمونه، ج 12، ص 273)
به هر حال، شاکله همان «شخصیتی» است که انسان با افکار و رفتارش برای خودش می سازد و انسان بر اساس همین «شخصیت و شاکله» که «ملکه و مقوم ذاتی » او شده است، هر عملی را انجام می دهد.