برخی عادت کرده اند که در همه چیز دست به انتخاب بزنند و برایشان فرق نمی کند که این چیز اصلا قابلیت گزینش دارد یا ندارد. برخورد انتخابی و گزینشی اگر در بسیاری از چیزها امری عادی و معمولی و حتی مورد پسند عقلا و خردمندان است ، اما در برخی از چیزها و امور یا امکان ندارد و یا اگر داشته باشد امری دور از انصاف است و خردمندان را ناخوش و اهل عرف را ناپسند آید. یکی از چیزهایی که نباید( ارزشی اخلاقی و حکم هنجاری و حتی حکمی دینی ) و نشاید( حکمی عرفی و ناپسند عقلایی ) است که آن را به طور گزینشی اختیار کنیم مساله دین است. دین مجموعه ای از گزاره های شناختی و آموزه های دستوری است که از طرف خداوند فرستاده شده و پیامبری آن را به مردم ابلاغ نموده تا به عنوان راهنمای عمل و دستور هدایتی بشر به سوی کمال به کار گرفته شود.
در قرآن آمده است که برخی از مرد مان با دین برخورد گزینشی دارند از این رو به برخی از احکام دینی باور داشته و برخی دیگر را نپذیرفته و از در انکار با آن وارد می شوند و می گویند : نومن ببعض و نکفرببعض. این عمل درباره اموری که یا باید همه را پذیرفت و یا همه را انکار کرد نمی تواند کنش و یا واکنش درستی باشد.
بارها دیده شده است که برخی رفتار تحریف گزینشی را در پیش می گیرند و می گویند که به طور مثال من اعتقادی به احکام اسلام درباره برتری مرد بر زن در مساله ارث ندارم و یا به قیومیت مرد و این که طلاق در دست مرد باشد اعتقادی ندارم و آن را نمی پذیرم هر چند که به دیگر احکام آن اعتقاد کامل دارم.
به نظر می رسد که ریشه تحریف را می بایست در امور چندی جست که قرآن به چند مورد آن اشاره می کند که از آن جمله سنگدلی ، بولهوسی ، دنیا طلبی ، فریب شیطان و مانند آن می باشد. یکی از علل و انگیزه های تحریف گزینیشی به غیر از هوا و هوس و امور یاد شده ، فقدان نگرش کلی به دین است. دین و مجموعه احکام آن شبکه ای از احکام و آموزه های می باشد که در کنار هم معنا و مفهوم می یابد. من در نوشتاری آن را به پازل همانند کرده ام که در صورت درست کنار هم چیدن معنا و مفهوم درست می یابد. بنابراین برای رهایی از افتادن در دام تحریف گزینشی می بایست احکام و آموزه های اسلام و قرآن را در یک مجموعه و شبکه درست و قاعده مند دید و با آن این گونه رفتار کرد.