از نظر قرآن، «مخلوقات» همه «آیات» الهی هستند. واژه آیه به معنای نشانه و علامت است؛ حال این پرسش مطرح است که نسبت مخلوق و خالق چیست؟ چرا که خدا «مخلوق» را «آیه» خالق دانسته است؟ این «آیه» بودن تا چه اندازه نسبت حقیقی را بیان می کند؟
در پاسخ به این پرسش می بایست نسبت میان دو چیز گفته شود تا معلوم شود که کدام نسبت می تواند میان خالق و مخلوق باشد و در چه سطحی مخلوق «آیه» از خالق است:
1. نسبت اعتباری: مانند «آیت» و نشانه بودن پارچه سیاه برای عزا؛
2. عرضی قریب: مانند گرما و سرما برای آب؛
3. عرض ذاتی: مانند زوجیت و زوجیت برای عدد چهار؛
4. ذاتی ماهیت: مانند نطق برای انسان ؛
5. ذاتی هویت: مانند «وجود» برای انسان.
با نگاهی به آموزه های وحیانی قرآن و ارتباط «معیت قیومی» میان خالق با خلق می توان دریافت که نسبت چهارم میان مخلوق به عنوان آیه با خالق مطرح است؛ به طوری که اگر خدا نباشد، هویت و وجودی برای خلق و مخلوق نخواهد بود. باید توجه داشت که «وجود» همان حقیقت «الله» است؛ بنابراین، هر وقت از وجود چیزی سخن به میان می آید، در حقیقت سخن از «الله» است که همان حقیقت وجود است؛
البته هم چنین باید توجه داشت که «آیه» بودن هر چیزی بستگی به ظرفیت وجودی او دارد که بتواند بازتاب چه میزان و مقدار از اسماء و صفات الهی باشد؛ از نظر قرآن، انسان در میان مخلوقات، در امر آیه بودن قوی تر از همه آفریده ها است.
به هر حال، هر چیزی در هستی «آیت خدا» به معنای پنجم از نسبت ها است. از همین روست که از چنین نسبت به «معیت قیومی» یاد می شود. از نظر قرآن هر کسی اهل «نظر» در علم حصولی، و نظر در علم شهودی در قالب رویت باشد، این حقیقت ملکوتی را می تواند ببیند. هر چند که اکثریت مردم «نظر» می کنند، ولی «بصر» و بینایی ندارند: وَ تَرَاهُمْ یَنظُرُونَ اِلَیْکَ وَ هُمْ لاَ یُبْصِرُونَ ؛ و می بینی آنان را که «نظر» می کنند به سویت در حالی که آنان نمی بینند (اعراف، آیه 198)؛ یا «قدرت تعقل» ندارند: صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ؛ کر و گنگ و کورند. پس آنان تعقل نمی ورزند(بقره، آیه 171)؛ چون «قلب» ایشان قدرت ادارکی و شهودی خود را از دست داده و در علم حصولی و علم شهودی ناتوان شده اند.(حج، آیه 46)