از نظر قرآن، برخی از مردمان «کارگر ایستای خسته» هستند که اعمال و کارهایشان «هیچ و پوچ» و توخالی است و هیچ نتیجه و ثمره ای برای آنان ندارد؛ بنابراین در روز قیامت دست خالی هستند و وزن ایشان در میزان الحق که با «الوزن یومئذ الحق» سنجیده می شود، به سبب همان «باطل» بودن، خالی است ؛ یعنی از نظر ارزشی و وزنی همان هیچ در پوچ(اعراف، آیات 8 و 9) هستند؛ خدا درباره این زیانکاران گرفتار خسران نفس می فرماید: عامِلَةٌ ناصِبَةٌ(غاشیه، آیه 3)؛ زیرا این افراد با آن که با ایستادگی تمام کار می کنند، ولی این ایستادگی ایشان جز خستگی و درد و رنج هیچ ثمری ندارد ؛ زیرا مردمانی «بیراه یا راهبُر یا راهزن» هستند.
توضیح این که «عدم توفیق» درکارها به سه دلیل است:
1. شخص بسیار کار می کند، ولی کارش بر اساس اصول و قوانین هستی یا شرعی یا حتی عرفی نیست و برخلاف سنت های الهی حاکم بر هستی یا شریعت خدا یا عرف معروف اجتماعی کار می کند که به طور طبیعی نتیجه هم نمی گیرد؛ چنین شخصی بیراهه رفته و به مقصد و مقصود نمی رسد؛
2. شخص در راه هست ، ولی در راه هست تا راه را بر دیگران ببندد و به جای راهبَری راه را می بُرّد؛ چنان که ابلیس می فرماید: قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ؛ گفت: پس به سبب آنکه مرا به اغوا کردی و فریفیتی و بیراهه افکندى من هم براى فریفتن مردمان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست ؛ آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت. (اعراف، آیه 17) این افراد نه تنها «سدّ» می سازند، بلکه «صدّ» می سازند که بسیار محکم تر و استوارتر است؛ این افراد که «صادّ السبیل» هستند، راه را بر دیگران می بندند و اجازه نمی دهند مسیر راست را ادامه دهند.(رعد، آیه 33؛ نمل، آیه 24؛ عنکبوت، آیه 38؛ قصص، آیه 87) این بازدارنده روندگان از راه خود نیز به سبب تزیین گری های شیطانی گرفتار بازدارندگی از راه خویش می شوند؛ چون هماره در سر راه نشسته و راهی نمی روند تا به مقصد و مقصود برسند. (غافر، آیه 37)این گونه است که « عامِلَةٌ ناصِبَةٌ » می شوند؛
3. شخص در راه است تا راه را بر دیگران بزند و به جای راه بیراهه را به عنوان راه نشان دهد؛ یعنی موجب «ضلالت» دیگران می شود تا راه را گم کنند و «گمراه» شوند. از نظر قرآن ، ابلیس به عنوان شیطان بزرگ جنی راهزن است و نماد «مضل» و اضلال. (قصص، آیه 15) پس چنین شخصی هماره در سر راه هدایت است تا آنان را از هدایت به ضلالت سوق دهد و رهنمون باشد.(طه، آیه 123؛ اعراف، آیه 17) این نیز از مصادیق « عامِلَةٌ ناصِبَةٌ» است.
با نگاهی به آیات قرآنی می توان گفت که ابلیس این شیطان بزرگ از جنیان، مصداق اتم و اکمل «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ» است؛ زیرا ابلیس گرفتار سه گانه «بیراه یا راهبُر یا راهزن» است؛ و در میان انسان ها فرعون و مستکبران امروزی چون شیطان بزرگ این آمریکای مستکبر این گونه عمل می کند.