منطق قرآن و اهل بیت(ع) در پاسخ گویی به پرسشها و شبهات
قرآن در همه مواردی که از سوی مردم پرسش و شبهه ای مطرح شده ، با دقت و حفظ مبانی اخلاقی و اجتماعی پاسخ داده است و حتی برای ترغیب مردم به پرسشگری و گسترش فرهنگ پرسشگری، به آنان سفارش بلکه دستور می دهد که پرسش های خود را با آگاهان در میان گذارند. تعبیر فاسالوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون (انبیاء آیه 7)؛ اگر نمی دانید از اهل ذکر و آگاهان بپرسید تا شما را به یاد آورند، به معنای این است که باید پرسش در جامعه و در میان مردمان نهادینه و به صورت فرهنگ در آید و هم معلوم می دارد که از چه کسانی باید پرسیده شود و هم درباره چه چیزی پرسش انجام گیرد؛ در این ایه نخست بیان دستوری وارد شده است که باید به پرسش و هم چنین پاسخگویی اهمیت داده شود. در یک سو پرسش گری است که مطلبی برای پرسش دارد و در سوی دیگر پاسخگویی است که پاسخ را می داند و به آن آگاه است. چنان که لازم و بایسته است که مورد چیزهایی که نمی داند بپرسد بر آگاهان است که پاسخ پرسش های مردم را بدهند؛ این پرسش چه به صورت بیانی باشد و یا غیربیانی بر آگاهان است که بدان پاسخ دهند. این وظیفه و امر دو سویه تعریف شده است، به این معنا که از یک سو بر کسانی که نمی دانند واجب و لازم شرعی است که بپرسند و بر آگاهان است که بدان پاسخ دهند ؛ از این رو ست که امیرمومنان (ع) می فرماید که اگر خداوند از عالمان و آگاهان پیمان نگرفته بود که مردم را هدایت کنند و به نیازهای فردی و جمعی بشر در حد توان و امکان پاسخ دهند ، من اداره امور جامعه را به خود ایشان وامی نهادم. این پیمان همین دستوری است که در این آیه و آیات مشابه آمده است. به این معنا که هدایت جامعه به سوی خیر و صلاح و سعادت ، خواسته و پرسش زبانی و غیرزبانی مردمان است و چون آن حضرت به عنوان عالم و آگاه این خواسته و پرسش را می شناسد و می داند بر اوست که پاسخ این پرسش مردم را با پذیرش ولایت و خلافت بپذیرد.
نکته دیگری که در این آیه نهفته است این که آگاهان از ویژگی خاصی برخوردارند ، به این معنا که آنان اهل الذکر هستند . اهل ذکر بودن به چند معنا می تواند مراد و منظور باشد. به معنای آن که یاد خدا در دل هایشان زنده است و یا به معنای آن که قرآن و ذکر را می دانند و در حقیقت قرآن شناسان و دین شناسان زمانه اند و یا این که مطالب را به یاد مردمان می آورند و پاسخ را از پرسش بر آورده و به یاد ایشان می اندازند. به سخنی دیگر ، در پرسش ، پاسخ آنان نهفته است و پاسخ گویان با توجه به این ویژگی می توانند پاسخ را به مردم بدهند ، پاسخی که جز یاد آوری نیست. دیگر آن که این پرسش ها باید به گونه ای باشد که با کوچک ترین التفات به دست آید و مردمان از چیزهایی بپرسند که در حقیقت پاسخ آن در خود پرسش نهادینه شده باشد و به زبان دیگر شبهه افکنی نکنند و تنها اهل پرسش باشند . مطلب دیگر آن که درباره هر چیزی که نمی دانند بپرسند و این پرسش ها برای آزمون و لهو و لعب انجام نگیرد تا کسی را دست بیاندازند و وقت خود و پاسخگویی را بگیرند که اهل الذکر است.
بنابراین در این آیه کوتاه به مسایلی چون از چه کسی ، درباره چه چیزی و چگونه بپرسیم ؟ و نیز چه کسی ، چگونه و به چه هدفی پاسخ دهد و هم چنین لزوم پرسش گری و پاسخگویی سخن به میان آمده است. در حقیقت این آیه کوتاه بیانگر فرهنگ پرسش و پاسخ در اسلام است.
اهمیت پاسخ گویی را می توان از این آیه و نیز آیات دیگر قرانی به دست آورد . قرآن به پرسشگری و پاسخ گویی اهمیت ویژه ای می دهد و آن را در میان مسلمانان به شیوه های مختلف گسترده است. کاربرد واژگانی چون "یسالونک عن الانفال ، یسالونک عن الاهله ، یسالونک عن الروح" و پاسخ گویی به مردم خود بنیاد پرسش گری و پاسخ طلبی از اهل علم و اهل ذکر را در اسلام و در میان مسلمانان نهادینه کرده است.
در گزارش قرآن از آغاز آفرینش آدم (ع) آمده است که فرشتگان از خدا پرسش و حتی به مجادله می پردازند و خداوند به پرسش ها و شبهات فرشتگان در ملا اعلی پاسخ می دهد.
در قران انواع و اقسام پرسش ها و شبهات بیان شده است و گاه قرآن خود به مهم ترین آن ها پاسخ می دهد و گاه آن را تنها طرح و معلوم می دارد که این دسته از پرسش ها اصولا نباید طرح شوند و خود خواننده با نگاهی گذارا به پرسش در می یابد که پرسش و یا شبهه لغاو و بیهوده ای بوده است . در قرآن درباره شخص و شخصیت پیامبر(ص) شبهاتی طرح شده و به آن ها پاسخ داده شده است. به این معنا که پرسش ها و شبهاتی که در زمان ما درباره شخص و شخصیت آن حضرت می شود ، ریشه تاریخی دارد . در همان زمان نزول قرآن پرسش ها بلکه شبهاتی در باره شخص پیامبر و شخصیت ایشان از سوی مردم و مخالفان و منافقان مطرح می شود که قرآن با بیان آن ها ، پاسخ های کامل و متقنی به آن ها می دهد. مسایلی چون شعر ، سحر، جنون ، اتهام افک و افترا از این دسته امور است . وقتی شبهه "انما یعلمه البشر " را منافقان و مخالفان طرح می کنند ، قرآن پاسخ می دهد : "لسان الذی یلحدونه اعجمی" ؛ زبان کسی که می گویند او به پیامبر آموزش و تعلیم می دهد ، غیر عربی است ؛ چگونه غیر عربی به این خوبی و فصاحت و شیوایی قرآنی را به زبان عربی به آن حضرت آموزش می دهد؟
در قرآن از شیوه های مختلف و متنوع ای برای پاسخ گویی به پرسش و شبهه استفاده شده است که از آن جمله می توان به شیوه های نقضی، حلی ، تمثیلی و استدلال برهانی اشاره کرد. در همه جا نمی توان از برهان بهره گرفت ، گاه لازم است به جای برهان از تمثیل استفاده کرد. مانند استناد به بهار برای بیان زنده کردن مردگان و فرآیند پیچیده آن . از جواب های حلی قرآن می توان به آیه : "قل یحییها الذی انشاها اول مره "؛ بگو او کسی است که شما را برای نخستین بار آفرید دوباره زنده می گرداند.
پرسش و شبهه بیان شده در قرآن را می توان در موضوعاتی چون پرسش و شبهه درباره قرآن، کیفیت و چگونگی آن، اوصاف و اسمای الهی ، شخصیت پیامبر و مباحث معاد و رستاخیز دسته بندی کرد.
درباره تفاوت پرسش و شبهه تفاوت های چندی بیان شده است که می توان به مهم ترین آن در این جا اشاره کرد. پرسش در حقیقت جستجوی بشر برای شناخت است و پرسشگر با بیان پرسش و سوال می کوشد تا موضوع و مطلبی را بشناسد و آن را درک و فهم کند. در حالی که هدف از شبهه ، ایجاد تردید و شک در دل مخاطب است و شبهه گر می کوشد تا در بنیادهای اعتقادی و باوری شخص تردید افکند. در حقیقت تفاوت شبهه و پرسش را باید در کارکرد و اهداف آن دانست. کارکرد پرسش فهم و شناخت است , در حالی که شبهه برای این طرح می شود تا مخاطبان خود را به چالش بکشاند. از سوی دیگر در شبهه ، باطل به طور عمدی و خواسته حضور دارد و شبهه گر با آمیختن حق و باطل می کوشد کلام باطل خود را با رنگ و لعابی از حق به دیگران منتقل کند ؛ از این روست که حضرت امیرمومنان (ع) فرمودند : "انما سمیت الشبهه شبهه لانها شبهت بالحق " ؛ از آن رو شبهه را شبهه نامیده اند که به حق شبیه و همانند است.
برخی پرسش را به دو دسته اساسی ، معرفتی و غیر معرفتی تقسیم بندی کردند و گفته اند: پرسش و شبهه معرفتی، برخاسته از نیاز مخاطب به فهم است و باید با توجه به این انگیزه پاسخ های تبیینی و تحلیلی همراه با برهان و استدلال ، ارایه شود ؛ در حالی که پرسش های غیر معرفتی آن دسته از پرسش هایی هستند که خاستگاه آن امر دیگری می باشد که به طور صریح در پرسش خود را نشان نمی دهد. از این دسته می توان به پرسش هایی اشاره کرد که پس از یک رخداد غمناک مطرح می شود مانند پرسش هایی که پس از زلزله ها بیان می شود و بیشتر به مساله عدالت خداوند و مانند آن باز می گردد. پاسخگو باید در این نوع پرسش ها و حتی شبهات ، به جای پاسخ گویی برهانی به همدلی و همراهی و کاهش آلالام و مصیبت ها توجه داشته باشد. چنان که در شیوه رفتار ائمه این مساله ر ا به خوبی می توان یافت . از آن جمله مساله برخورد تند و زننده شامی با امام حسن مجتبی (ع) است که آن حضرت (ع) می فرماید: اگر بی پولی تو را غنی کنیم و اگر گرسنه ای بپوشانیم و اگر بی سرایی و مسافر به تو جا و سرا دهیم .
منطق اهل بیت (ع) در پاسخگویی به پرسش ها و شبهات این گونه بوده است که در کنار پاسخ گویی به اصل پرسشها و شبهات ، امامان (ع) به ما آموخته اند که باید پاسخ گو به پرسش گر ارج گذارد و هیچ گاه او را از خود نراند و یا حواله به زمان و مکان دیگری نکند. چنان که امیرمومنان (ع) در حال جنگ صفین و بحبوبه درگیری و مدیریت میدان جهاد ، به پرسش پیرمردی درباره توحید پاسخ می دهد و در پاسخ اعتارض برخی می فرماید: اصولا ما در این جا برای همین می جنگیم تا مردمان را به توحید بخوانیم و انان را با آن آشنا سازیم. در روایات بسیاری گزارش شده است که حضرت فاطمه (س) به پرسش های زنان به تفصیل پاسخ می داد . در بحار الانوار یکی از جلسات و نشست های پرسش و پاسخ را نقل می کند که جالب و بسیار آموزنده است. در آن جا می خوانیم که وقتی پرسش های مطر ح شده وقت طولانی را گرفته و به نظر پرسشگر آن حضرت (س) خسته شده است ، حضرت فاطمه (س) وی را ترغیب می کند که پرسش های خود را ادامه دهد؛ زیرا ثوابی که به پاسخ گو داده می شود آن اندازه زیاد است که مروارید و گوهرهای آن میان زمین و آسمان را پر می کند.
در پایان باید درباره اهمیت و جایگاه پرسش و پرسشگری و فرهنگ آن در آموزهای قرآنی و نبوی و اهل بیت (ع) گفت که اگر به روایات شیعی مراجعه کنید در می یابید که بیشتر روایات در همه حوزه های اعتقادی ، فقهی و تاریخی بر پایه پرسش و پرسشگری بوده است. از این رو باید به مساله پرسش و پاسخگویی به عنوان فرهنگ اصیل اسلامی و شیعی توجه و اهتمام جدی شود و در تقویت روحیه در میان دانش آموزان به عنوان نسل حاکم جامعه آینده کوشید.