از نظر قرآن، هدایت و ضلالت دارای مراتبی است و این گونه نیست که در یک سطح باشد؛ پس همان طوری که انوار فیزیکی و جسمی یک سطح نیست، و دارای مراتب تشکیکی هم چون نور کرمک شبتاب تا نور خورشید است، هم چنین نور معنوی که همان نور ایمان است، دارای مراتب تشکیکی است ؛ چنان که مراتب ظلمت معنوی که همان کفر و شرک است، دارای مراتب تشکیکی است.
خداوند تقابل اصلی میان را حق و باطل ، قرار داده و در قالب صنعت احتناک نشان می دهد این حق همان هدایت و باطل همان ضلالت است؛ زیرا خدا در قرآن می فرماید: فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ؛ پس چیزی پس از حق جز ضلالت نیست.(یونس، آیه 32)
در حقیقت حق و باطل با هم تقابل دارند؛ چنان که هدایت و ضلالت در تقابل هم هستند؛ خدا با آوردن دو کلمه حق و ضلالت نشان می دهد که در جایگاه مصداقی چیزی جز هدایت نمی تواند حق باشد؛ چنان که چیزی جز ضلالت نمی تواند در جایگاه مصداقی باطل قرار گیرد. بر این اساس، هدایت همان حق و ضلالت همان باطل است.
سپس خدا در آیات دیگری از قرآن نشان می دهد که ضلالت دارای مراتبی است؛ زیرا کسانی که متصف به صفت ضلالت می شوند را گاه متصف به «مغضوب علیهم» می کند که بیانگر این معنا است که این گروه از ضالین دارای وضعیتی بدتر از دیگر ضالین هستند؛ زیرا هر مغضوبی ضال است، ولی هر ضالی در دنیا ممکن است «مغضوب علیه» نباشد؛ زیرا کسانی در دنیا مغضوب علیه قرار می گیرند که در ضلالت پیشی گرفته اند و در مراتب عالی ضلالت قرار گرفته اند به طوری که لازم است تا در همین دنیا نیز مجازات شوند و بخشی از کیفر ضلالت خویش را برای جلوگیری از ضلالت دیگران و عبرت ایشان و نیز جلوگیری از افساد در زمین، در همین دریافت کنند. از همین روست که خدا یهودیان گرفتار بدترین ضلالت ها جزو مغضوب علیهم دانسته است(بقره، آیات 61 و 90؛ آل عمران، آیه 112، در حالی که ضالینی چون مسیحیان را به سبب ضلالت کم تر جزو مغضوب علیهم قرار نداده است(مائده، آیه 82)؛ البته این که گفته می شود از باب غلبه است؛ زیرا برخی از یهودیان و مسیحیان در جایگاه متفاوت قرار می گیرند؛ یعنی برخی از یهودیان مغضوب علیهم نیستند، چنان که برخی از ضالین مسیحی در سطح مغضوب علیهم قرار می گیرند.
از نظر قرآن مسلمانانی که در جبهه های جنگ پشت به دشمن می کنند بدون این که دلیلی میدانی معقول هم چون پناهجویی و آمادگی برای حمله ای دیگر و حمله از مکانی مناسب یا همراهی با جمعی دیگر داشته باشند، جزو مغضوب علیهم هستند.(انفال، آیه 16)
به هر حال، از نظر قرآن، هدایت و ضلالت دارای مراتب متعدد و متنوع تشکیکی است. از همین روست که همین هدایت شدگان مثلا به دو دسته اصلی اصحاب یمین و مقربان تقسیم می شوند یا ضالین به مغضوب علیهم و غیر مغضوب علیهم تقسیم می شوند. پس وحدت موصوف و تنوع صفت گواه این معنا است که برای هدایت و ضلالت مراتب تشکیکی است. بدترین ضالین و گرفتار ضلالت کسانی هستند که مغضوب علیهم در همین دنیا می شوند که می تواند شامل مجاهدان در میدان نبرد باشد که به جهاد رفتند، ولی شرایط جهاد را مراعات نکرده اند. امروز در میدان جهاد با استکبار جهانی کسانی که با مذاکره و ترک میدان نبرد با عناوین گوناگون خود را به قاعدین متصف کرده اند، از مصادیق همان گمراهان و ضالین هستند که مغضوب علیهم نیز هستند.(انفال، آیه 16)