از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان می بایست در صراط مستقیم حرکت کند تا به مقصد و مقصود برسد. اما مشکل این است که صراط مستقیم یک راه همانند راه های دیگر نیست تا انسان آن را بپمیاید و به مقصد و مقصود برسد؛ زیرا صراط مستقیم؛ چیزی جز مجموعه دین اسلام و شرایع آن نیست که پیامبران الهی پیموده اند و می دانیم که دین یک امر خارجی نیست تا انسان آن را بپیماید، بلکه یک امر معنوی و باطنی در ذات انسان است.
اگر خدا از زبان پیامبرانی چون ابراهیم (ع) و محمد رسول الله(ص) می فرماید: اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دینا قیما؛ به راستی که پروردگارم مرا به سوی صراط مستقیم هدایت کرد که همان دین استوار و قیم است.(انعام، آیه 161)
باید بدانیم که پیمودن این راه معنوی اصولی دارد که باید رونده در این راه آن را بشناسد و بدان ملتزم باشد. از آن جایی که دین شامل امور اعتقادی و اخلاقی و احکام عملی است، پس رونده صراط مستقیم دین می بایست برای رسیدن به مقصد و مقصود به آن ها توجه نماید تا به عنوان رونده صراط مستقیم شناخته شود.
سالک راه مستقیم در اصول دین سیر می کند تا عقیده ای چون عقیده توحید در وی جان گیرد و در اوصافی چون عدالت ، عفت، شجاعت، سخاوت و کرامت سیر می کند تا متخلق به آن ها شود و در اعمالی صالح چون انفاق و احسان گام بر می دارد تا به کردارش، آن ها حقیقت جان وی شود.
بنابراین، دین با جان آدمی سر و کار دارد و این سیر معنوی است نه مادی؛ چنان که سیر در درون و باطن است نه سیر در برون و ظاهر. این گونه است که اتحاد سالک و مسلک پیش می آید و آدمی با دین اسلام یکتا و متحد می شود؛ چنان که امامان معصوم(ع) این گونه شدند و گفتند که «نحن صراط الله المستقیم».
کسی که این سیر معنوی باطنی و درونی را داشته باشد، به نعمتی خاص می رسد که در آیه 6 سوره حمد بیان شده است؛ زیرا هدف از سیر باطنی دست یابی به این نعمت است؛ چرا که تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است؛ پس علت سیر در صراط مستقیم دست یابی به این نعمت خاص باطنی است که انسان را جزو صالحین ذاتی و صدیقین عملی و شهدای اعمال برای روز قیامت و مانند آن ها می کند و رفق و رفاقت نیکو را موجب می شود.(نساء، آیه 69)