از نظر آموزه های وحیانی قرآن، توحید فعل از مهم ترین اموری است که انسان را در مرتبه ایمان حقیقی قرار می دهد؛ زیرا اگر شخص به توحید فعل اعتقاد نداشته باشد، گرفتار شرک خواهد بود؛ به این معنا که دیدن وسائط که مجرای فیض الهی است، به معنای شرک است؛ زیرا وسائط در توحید فعل محو و نابود می شود؛ چنان که وقتی شخصی می خواهد در آینه خود را ببیند، دیگر آینه را نمی بیند؛ اما اگر بخواهد آینه ای را بخرد، خودش را نمی بیند بلکه تنها آینه را می بیند. اهل توحید، وسائط را نمی بینند، بلکه خدا را می بینند؛ از این رو نمی گویند: اگر فلانی نبود هلاک شده بودم، بلکه می گویند خدا را از هلاکت نجات داد و اگر می خواهند به هر دلیلی مانند تکریم و احترام به واسطه و شخص او را مطرح کنند، می گویند: خدا مرا به دست فلانی از هلاکت نجات داد.
این سبک زندگی را خدا در قرآن به بندگان خویش آموخت، چنان که درباره هلاکت دشمنان و قتل آنان به دست مجاهدان می فرماید: فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ؛ شما دشمنان را نکشتید، ولی خدا دشمنان را کشت.(انفال، آیه 17) در این جا خدا حتی واسطه بودن مجاهدان را در قتل نمی پذیرد، بلکه قتل را به خود نسبت می دهد، از همین روست که خدا نمی فرماید: فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ - اذ قتلتموهم - وَلَکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ.
البته برای تکریم نسبت به پیامبر(ص) می فرماید: وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى؛ و تو تیر نیانداختی وقتی تیر انداختی بلکه خدا تیر انداخت.(انفال، آیه 17) با این که در این جا هم بر اساس توحید فعل، پرتاب از سوی خدا است نه از سوی پیامبر(ص) ولی فعل را به پیامبر به عنوان واسطه نسبت می دهد تا این گونه نشان دهد که پیامبر(ص) به عنوان متاله و خدایی شده، از مظهریتی برخوردار است که مجاهدان از آن برخوردار نیستند. تاکید بر مظهریت واسطه به سبب تکریم پیامبر(ص) به عنوان مظهر الهی است.
عارفان موحد و اهل توحید صرف و محض، هرگز وسائط را نمی بینند، پیروزی رزمندگان اسلام را به خدا نسبت می دهند و اگر آن را مطرح می کنند تنها از باب تکریم است؛ زیرا بر اساس توحید فعل، همه افعال خیر و نیک به خدا ارتباط مستقیم دارد از همین روست که هلاکت را هر چند که با وسائط مجاهدان یا فرشتگان یا دیگر مظاهر انجام می دهد، به خود نسبت داده و می فرماید: فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ؛ پس ریشه آن گروهى که ستم کردند برکنده شد و ستایش براى خداوند پروردگار جهانیان است. (انعام، آیه 45)
امام خمینی(ره) نیز بر اساس آموزه های وحیانی قرآن می فرماید: این جانب از دور دست و بازوى قدرتمند شما را که دست خداوند بالاى آن است مى بوسم و بر این بوسه افتخار مى کنم.
این کلام امام(ع) مانند همان کلام خدا است که می فرماید: وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى. در حقیقت این بوسه به دست خدایی است که بالای دستان مجاهدان است، هر چند که به ظاهر به دست مظاهر آن است. این گونه است که امام خود را از شرک دور می دارد که خدا فرموده است: وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ؛ و بیشترشان به خدا ایمان نمى آورند، جز اینکه با او چیزى را شریک مى گیرند. (یوسف ، آیه 106)
در روایتی امام صادق(ع) می فرماید: مَا وَرَدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى - وَ م?ا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّ?هِ إِلاّ? وَ هُمْ مُشْرِکُونَ قَالَ هُوَ قَوْلُ اَلرَّجُلِ لَوْ لاَ فُلاَنٌ لَهَلَکْتُ وَ لَوْ لاَ فُلاَنٌ لَمَا أَصَبْتُ کَذَا وَ کَذَا وَ لَوْ لاَ فُلاَنٌ لَضَاعَ عِیَالِی أَ لاَ تَرَى أَنَّهُ قَدْ جَعَلَ لِلَّهِ شَرِیکاً فِی مُلْکِهِ یَرْزُقُهُ وَ یَدْفَعُ عَنْهُ قُلْتُ فَیَقُولُ - لَوْ لاَ أَنَّ اَللَّهَ مَنَّ عَلَیَّ بِفُلاَنٍ لَهَلَکْتُ قَالَ نَعَمْ لاَ بَأْسَ بِهَذَا وَ نَحْوِهِ؛ خدا می فرماید: و بیشترشان به خدا ایمان نمى آورند، جز اینکه با او چیزى را شریک مى گیرند؛ زیرا کسی می گوید: اگر فلانی نبود هلاک شده بودم و یا اگر فلانی نبود به فلان چنین و چنان بر سر من می آمد و یا اگر فلانی نبود عیالم از دست رفته بود. آیا نمی بیند با این سخنان برای خدا شریکی در ملکش قرار داده که روزیش می دهد یا از او چیزی را دفع می کند. روای می گوید: از امام پرسیدم: اگر بگوید: «اگر خدا بر من به وسیله فلانی منت نگذاشته بود هلاک می شدم.» این درست است؟! امام صادق(ع) فرمود: بلکه به چنین گفتاری یا همانند آن باک نیست که شخص آن را بگوید.(عدة الداعی ، ج 1 ، ص 99؛ نیز : تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 476، ح 235)