در اسلام سه گروه اعتقادی درباره خدا مطرح است که به عناوینی چون اهل تشبیه ، اهل تعطیل و اهل تنزیه معروف هستند. گروه اول بر این باورند که صفات خدا همانند صفات خلق است. بنابراین مراد از علم و قدرت و دیگر صفاتی الهی همین است که انسان دارا است و آن را می فهمد.
گروه دوم بر این باورند که صفات الهی را نمی توان همین صفات خلقی دانست و معرفت و شناخت خدا امکان پذیر نیست و محال و ممتنع است که انسان خدا را بشناسد.
گروه سوم بر این باورند که صفات الهی نسبتی با صفات خلقی دارد ولی همان نیست؛ زیرا صفات خدا از هر گونه نقص و عیبی مبرا است و باید خدا و صفاتش را از آن ها تنزیه و پاک کرد. پس اگر خدا را به «اکبر» توصیف می کنیم، مراد آن است که خدا «اکبر من ان یوصف» برتر از آن چیزی است بتوان توصیف کرد.
کسانی که قایل به تشبیه هستند، بر این باورند که خدا اگر در دنیا غیر قابل رویت باشد، در قیامت قابل رویت است؛ و همان طوری که شاهی بر عرش می نشیند، خدا نیز بر عرش خویش می نشنید و مردمان او را نظاره می کنند. دلیل ایشان این آیه است که خدا در قرآن فرموده است: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ اِلی رَبِّها ناظِرَةٌ؛ وجوهی که در آن روز قیامت با طراوت به سوی پروردگارش نظاره می کند و می نگرد.(قیامت، آیات 22 و 23)
در حالی که این آیه اصلا چنین تصویری از خدا و قیامت به دست نمی دهد؛ زیرا
اولا: آن که در قیامت به سوی پروردگارش نگاه می کند، «عیون» و چشم ها نیست، بلکه وجوه و صورت ها است. پس چشم ها به سوی خدا نمی نگرد و نظاره نمی کند، بلکه صورت ها و وجوه است که می نگرد؛
ثانیا: واژه ناظره تنها به معنای نگاه کردن و نگریستن در عربی نیامده است؛ چنان که در آیه 35 سوره نمل به معنای «انتظار» آمده است: اِنِّی مُرْسِلَةٌ اِلَیْهِمْ بِهَدِیَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ؛ من با جدیت تمام به سوی آنان هدیه ای را می فرستم. پس منتظر می مانیم تا ببینم که فرستادگان به چیزی باز می گردند و آن گاه تصمیم می گیرم. در آیات قیامت نیز ممکن است مراد از «ناظره» انتظار رحمت الهی از سوی این وجوه باشد که انسان های خاص هستند؛(طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه المیزان ج 20، ص 178 و 185 و 186)
ثالثا: نظر به معنای نگریستن غیر از رویت به معنای دیدن است؛ زیرا ممکن است که انسان به سوی چیزی بنگرد و نظر کند، ولی رویت و دیدنی رخ ندهد؛ چنان که گفته می شود: نظرت الی السماء و ما رایت الهلال؛ به آسمان نگریستم ولی ماه هلال را ندیدم؛ بلکه حتی شخص می گوید: نظرتُ الی القمر فلم اره؛ به سوی قمر نگریستم ولی آن را ندیدم. پس این وجوه ممکن است به سمت پروردگارش نگاه کنند، ولی رویت و دیدنی رخ ندهد؛ زیرا خدا غیر قابل رویت است(انعام، آیه 103؛ اعراف، آیه 143؛ نساء، آیه 153؛ فرقان، آیه 21)؛ چرا که از اجسام نیست تا قابل رویت باشد. از این روست که دیدن خدا با بصیرت و ابصار و دیدگان قلب شدنی است نه با دیدگان و عیون و چشم های ظاهری؛ چنان که امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: لا تدرکه العیون بمشاهده العیان و لکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان ؛ دیدهها هرگز او را آشکار نمیبینند اما دلها با ایمان درست او را درمییابند. (نهج البلاغه ، دشتی، ص 243)
هشام میگوید نزد امام صادق(ع) بودم که معاویه بن وهب وارد شد و خدمت حضرت گفت: ای فرزند رسول الله چه میگویی در مورد خبری که از پیامبر (ص) روایت شده که خداوند را دیده و چگونه پیامبر خدا را دیده؟ و یا در روایتی دیگر از حضرت رسول نقل شده که مومنان در بهشت پروردگار خود را میبینند به چه شکل خواهد بود؟ حضرت امام صادق(ع) تبسمی کرد و فرمودای معاویه بن وهب چقدر ناشایست است که انسان عمر هفتاد یا هشتاد بنماید و در ملک و قدرت خدا زندگی کند و از نعمتهای او بهرهمند باشد ولی از او معرفت صحیحی نداشته باشد. ای معاویه پیامبر(ص) هرگز خداوند را با چشم سر ندید و بدان که رؤیت بر دو قسم است: رؤیت قلبی و درونی؛ رویت چشمی و جسمانی، هر کس رؤیت با چشم درون و قلب را قصد کند درست گفته و هرکس رؤیت و مشاهده با چشم سر را قصد کند، دروغ گفته و کفر بر خدا ورزیده است. (بحارالانوار، مجلسی، ج 4، ص 54؛ المیزان ، طباطبایی، ج 8، ص 255)