اهل تقوای الهی چون اهل تعهد هستند، هماره دنبال شایسته سالاری هستند؛ از این رو، اگر تخصصی در زمینه ای نداشته باشند در آن ورود نکرده و اجازه می دهند تا دیگران از اهل تخصص در آن زمینه ورود کنند؛ البته ممکن است که خود تخصصی ها و شایستگی های دیگری داشته باشند که مسئولیت اصلی را متوجه آنان می کنند، از همین رو، وقتی بخواهند از متخصص به امری استفاده کنند، خودشان تمام مسئولیت را واگذار نمی کنند، بلکه متخصصین را تحت نظارت خویش به کار می گیرند و آنان را «وزیر» قرار می دهند تا «ورز» و مسئولیت سنگین آن کار بر عهده متخصص باشد و خودشان بر کار وزیر نظارت داشته باشند.
به عنوان نمونه، حضرت موسی(ع) با آن که خود مسئولیت پیامبری و رسالت را به عهده داشت، پیشنهاد می کند تا برادرش که در حوزه تبلیغ «افصح» و «رساتر» است به عنوان وزیر متخصص تحت نظارت وی عمل کند، چرا که خود دارای «عقد» و گره در زبان است(طه، آیه 27) و نمی تواند «افصح» باشد، هر چند که «فصیح» است. ایشان می فرماید:هُوَ اَفْصَحُ مِنِّی لِساناً؛ او از من در زبان رساتر است.(قصص، آیه 34)؛ بنابراین آن را وزیر خویش معرفی می کند: وَ اجْعَلْ لی وَزیراً مِنْ اَهْلی هارُونَ اَخی؛ از اهل خودم هارون برادرم را وزیر من قرار بده!(طه، آیات 29 و 30) و خداوند این امر را می پذیرد و با آن موافقت می کند.(طه، آیه 36)
باید توجه داشت که از نظر قرآن، در امر رسالت و پیامبری افزون بر «افصح» و رساتر بودن در شکل، رسول می بایست «احسن قولا» در محتوا نیز باشد، یعنی «خوب حرف بزند و حرف خوب بزند.»
به هر حال، شایسته سالاری در هر کاری پسندیده است و اگر در جایی متخصص غیر متعهد است، متعهد غیر متخصص می بایست، متخصص را زیر نظارت خویش به کار گیرد نه این که مسئولیت را به تمام به متخصص غیر متعهد واگذارد؛ هم چنان که اگر متخصص متعهد در امری وارد است، متخصص متعهد در امور گوناگون می بایست متخصص متعهد را به کار گیرد و تحت نظارت خویش داشته باشد.