از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خلقت انسان، مقتضی جمع میان اضداد بلکه متقابلات است، به گونه ای که می توان «احسن تقویم» را در «اسفل السافلین»(تین، آیات 4 و 5) در انسان جمع یافت. از همین روست که با همه کرامت ذاتی و فضلیت و برتری طبیعی انسان(اسراء، آیه 70) به سبب بهره مندی از روح این امر الهی(اسراء، آیه 85)، انسان گرفتار اخلاق طبیعی هم چون ضعف، عجول، هلوع، منوع، جهول، ظلوم و مانند آن ها است(انبیاء، آیه 37؛ معارج، آیات 19 تا 21؛ احزاب، آیه 72 و آیات دیگر)؛ زیرا مقتضی نفخ روح در کالبدی از «گل و طین»(اعراف، آیه 12؛ ص، آیه 72؛ سجده، آیه 9) چیزی جز «نفس انسانی» نیست که دارنده مجموع قوای متقابل عقلانی و شهوانی و غضبانی می شود که اگر مدیریت عقل فطری سلیم نباشد، این تقابل قوای انسانی ، انسان را از درون نابود می کند؛ چنان که گفته شده است: اَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ؛ دشمن ترین دشمنانت همان نفسی است که میان دو جنب تو است.(مجموعه ورام، ج 1، ص59)
البته نفس انسانی در حالت اعتدال و استوای کامل است و نه تنها این حالت موجب می شود که شناختی کامل از حق و باطل و خوب و بد داشته باشد، بلکه گرایش فطری و الهامی به سوی حق و خیر و خوبی و گریزش از باطل و شر و بدی است؛ زیرا فطرت عقلانی به عنوان شاخص فکری و عملی به گونه است که نمی گذارد تا صفات تحمیلی خلقی چون ضعف و هلوع و جهول و ظلوم ، بخش روحی نفس را تحت تاثیر بگذارد و غلبه طبیعی با این بخش است؛ اما به هر حال، جنبه خلقی بیکار نیست و لازم است تا انسان دست به جهاد اکبر درونی و جهاد نفس بزند و اجازه ندهد تا جنبه خلقی بر جنبه امری غلبه کند.(کافی، ج 5، ص 12)
هم چنین خدا افزون بر این این الهامات تکوینی و فطری(شمس، آیات 7 تا 10؛ روم، آیه 30) هدایت های تشریعی به نام اسلام و شرایع و منهاج آن (آل عمران، آیات 19 و 85؛ مائده، آیه 48؛ شوری، آیه 13) دارد تا انسان بتواند با عمل به این آموزه های وحیانی، جهاد اکبر را به درستی انجام دهد.
از جمله برای مدیریت اقتضای خلقی هلوع بودن انسان، قوانینی چون نماز و صدقه را قرار داده است؛ زیرا افرادی که به نماز می ایستند و صدقه می دهند؛ دیگر گرفتار «جزوع» در هنگام شر و «منوع در برابر خیر» نیستند، بلکه در برابر شرور ، صبر می ورزند و در برابر خیر، به جای انحصاری طلبی و مانع شدن، آن را به دیگران نیز گسترش می دهند و اهل بخشش می شوند.(معارج، آیات 19 تا 26)
از نظر قرآن، صدقه عاملی مهم در طهارت و پاک کردن نفس انسانی از ویژگی های زشت از جمله هلوع بودن دارد؛ چنان که خدا می فرماید: خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ؛ از اموال آنان صدقه اى بگیر تا به وسیله آن ، ایشان را طهارت کنی و تزکیه نمایی و برایشان صلات و دعا کن؛ زیرا صلات و دعاى تو براى آنان آرامشى است و خدا شنواى داناست. (توبه، آیه 103)
باید توجه داشت که «تُطَهِّرُهُمْ » جواب امر «خُذْ » نیست، بلکه در محل نصب است تا صفت برای صدقه باشد؛ یعنی تا آن مال صدقه ای باشد که تطهیر کننده آنان است. از آن جایی که تزکیه تصرفاتی در چارچوب ربوبیت و پروردگاری است، ویژگی مظهر ربوبیت یعنی پیامبر(ص) است؛ زیرا این تزکیه یعنی نمو و رشد باطنی و درونی چیزی جز از خدا و مظاهر او تحقق نمی یابد(نور، آیه 21؛ بقره، آیات 129 و 151؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2)؛ بنابراین، تزکیه کننده ، خدا و مظهرش پیامبر و امامان معصوم(ع) به حکم نفس پیامبر (ص) هستند.(آل عمران، آیه 61)
به هر حال، صدقاتی که به دست پیامبر(ص) و اولیای امور از معصومان(ع) و نیز ولی فقیه دارای شرایط می رسد، موجب تطهیر و تزکیه نفس انسانی از هر گونه اموری از جمله صفات و خصلت های بد نفسانی از جمله هلوع و منوع و جزوع و مانند آن ها می شود. این همان راه جهاد اکبر و جهاد نفسی است که انسان می بایست بپیماید و صفات خلقی را مهار و مدیریت کرده و به عنوان نواقص بر طرف نموده و کمالات را در خود بپروراند و تزکیه نماید و رشد و نمو تعالی بخش را آشکار کند. این گونه است که در گام نخست به سکونت و در نهایت به اطمینان نفس می رسد.(توبه، آیه 103؛ فجر، آیات 27 تا 30)