از نظر قرآن، عدالت به معنای مقابله به مثل یک اصل مبتنی بر فطرت است که تعقل نیز آن را کشف می کند. این عدالت می بایست حتی نسبت به دشمنان اعمال شود؛ اما عدالت قسطی و سهم خواهی برای خود و دیگران می بایست جزو مقوم ذات مومن باشد به گونه ای که هیچ چیز او را از این امر دور نسازد. همین عدالت قسطی موجب می شود که تا مومنان بر اساس حکم الهی که حاکم بر هر حکم و قانون موضوعه دیگری است، برای دفاع از مظلوم و سهم خواهی برای او دست به شمشیر برده و به مقاتله بپردازند(نساء، آیه 75) که البته زیر نظر اولیای الهی است؛ زیرا همان طوری که بر اولیای الهی است که رهبری امت را برای مطالبات اجتماعی و قسط خواهی به عهده گیرند و گرنه به عنوان دفاع از ظالم و ظهیر و پشتیبانی از او از جرگه عدالت خارج می شود(قصص، آیات 17 و 68)؛ چرا که حتی سکوت نیز گناهی بزرگ است ؛ چنان که عذاب برخی از اصحاب سبت و تبدیل به میمون شدن آنان برای سکوت در برابر ظلم و ترک نهی از منکر بوده است.(اعراف، آیات 164 تا 167)
بنابراین، اگر ولی فقیه یا نمایندگان وی به جای دفاع از مظلوم سکوت ورزند یا ظهیر و پشتبان مجرمان و ظالمان قانون شکنی باشند که عدالت قسطی را رعایت نمی کنند، از ولایت الهی ساقط و منعزل می شوند چنان که امام خمینی (ره) نیز بر این نکته بر اساس آیات و روایات اسلامی تاکید دارد.
به هر حال، قیام برای احقاق حقوق و مطالبه گری اجتماعی برای قسط و سهم خواهی و دفاع از مظلوم علیه ظالم جزو قوانین مکتوب الهی است. این قیام براساس همراهی رهبری و همکاری جمعی برای اهداف شخصی یا اجتماعی خواهد بود و سکوت نمایندگان ولی فقیه آنان را از عدالت خارج می کند.
اصل مقاله را اینجا بخوانید