از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مقام حضرت فاطمه(ص) فراتر از نسبت های خویشاوندی معمولی با پیامبر(ص) است؛ زیرا اهمیت و نقش آن حضرت (س) بقا و استمرار ولایت الهی تا قیامت از طریق فرزندانی است که در مقام اولیای الهی قرار می گیرند.
قرآن بیان می کند که حضرت ابراهیم(ع) به فضل الهی به مقام امامت رسید. از آن جایی که مقام امامت و ولایت امری فراتر از مقام نبوت و رسالت است؛ زیرا محدوده رسالت و نبوت در همین دنیا است ؛ اما محدوده امامت و ولایت الهی گسترده تر و حتی آخرت را نیز در بر می گیرد، خواهان بقای امامت و ولایت در میان فرزندان خویش بود تا آنان بتواند استمرار بخش مقام ولایت و امامتی باشد که خدا از در فضل خویش به ایشان عطا کرده است. از این روست که می فرماید: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ ؛ و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید، خدا به او فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم. ابراهیم پرسید: از دودمانم [چطور] فرمود پیمان من به بیدادگران نمى رسد.(بقره، آیه 124)
خدا شرط بقا و استمرار امامت را در فرزندانی می داند که هیچ ظلم نداشته باشند. از آن جایی که شرک ظلم عظیم است(لقمان، آیه 13) به طور طبیعی کسانی که شرک ورزیدند در این مقام قرار نمی گیرند، به ویژه که از نظر قرآن، اکثریت مومنان به دلایلی گرفتار انواع شرک به ویژه شرک خفی هستند؛ زیرا بسیاری گرفتار شرک فعلی بوده و از توحید فعل دور هستند؛ چنان که خدا می فرماید: وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ ؛ و بیشترشان به خدا ایمان نمى آورند، جز اینکه با او چیزى را شریک مى گیرند. (یوسف، آیه 106)
قرآن در ادامه آیه 124 سوره بقره بیان می کند که از افرادی که به مقام امامت پس از حضرت ابراهیم(ع) دست یافتند، حضرت اسماعیل ذبیح الله است که حضرت پیامبر(ص) نیز ادامه همین نسل ابراهیمی است.
حضرت زکریا با صراحت بیش تری خواهان، فرزندی می شود که بتواند تداوم و استمرار بخش امامت و ولایت الهی باشد. قرآن می فرماید: وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا ؛ و من پس از خویشتن از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى و جانشینى به من ببخش که از من ارث برد و از خاندان یعقوب نیز ارث برد و او را اى پروردگار من پسندیده گردان. (مریم، آیات 5 و 6)
البته خدا به ایشان فرزندی می دهد که در همین راستا است، اما چون ایشان حصور هستند، نسلی از ایشان ادامه نیافته است. اما حضرت فاطمه(ص) کوثری است که ادامه دهنده ولایت و امامت الهی تا پایان دنیا است. این گونه است که بر خلاف توقع دشمنان که پیامبر(ص) دم بریده و ابتر می دانستند و این گونه با فقدان نسل، استمرار ولایت و امامت معنایی ندارد، خدا می فرماید که ایشان کوثری است که امامت و ولایت با ایشان ادامه می یابد.
باید توجه داشت که در فرهنگ جاهلی و عربی، بقای نسل و فکر و سنت های یک شخص به فرزندان اوست و دشمنان به دلیل آن که پیامبر(ص) را ابتر می دانستند بر این باور بودند با رحلت یا شهادت پیامبر(ص) کسی نیست که ادامه دهنده نهضت باشد و این گونه اسلام به زودی از میان می رود. خدا با بیان این که کوثری از طریق ولادت حضرت فاطمه(ص) فراهم آمده است، طرح دشمنان را ابتر می داند و آنان را نه تنها در اهداف شوم ایشان ناکام می گذارد، بلکه حتی فرزندان دشمنانی که طعن می زنند، از میان می برد و نسلی از آنان باقی نمی گذارد تا ادامه دهنده توطئه باشند. در روایات آمده است که یکی از طعن زنندگان عاص بن وائل بود که همه فرزندان و نسل ایشان از بین رفت.(طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج10، ص459) هم چنین اشخاصی که به پیامبر نسبت ابتر دادند، عقبة بن ابیمعیط، ابوجهل، ابولهب و عمرو بن عاص بود.